شنبه , شهریور ۲۴ ۱۴۰۳

حکایت

حکایت انوشیروان و معلم

انوشیروان یکی از بزرگترین پادشاهان ساسانی بود. انوشیروان را معلمی بود.روزی معلم او را بدون تقصیری بیازرد.انوشیروان کینه او را در دل گرفت تا به پادشاهی رسید. آن گاه از او پرسید: چرا بی سبب بر من ظلم کردی؟ معلم گفت: چون امید آن داشتم که بعد از پدر به …

توضیحات بیشتر »

حکایتی از آغامحمدخان قاجار

می‌گویند آقامحمدخان قاجار معمولا نصف مرغ بریان را موقع ناهار و نصفه دیگر را موقع شام می‌خورد. یک روز عصر به دلیل سهل‌انگاری آشپز نصفه‌ی دیگر مرغ بریان را گربه خورد. آشپز بیچاره از ترس غضب سلطان اخته! مرغ دیگری را با پول خود خریداری کرد و نصفه آن را موقع شام به حضور …

توضیحات بیشتر »

حکایت باد آورده

در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ در گرفت و در این جنگ ایرانیان پیروز نبرد شدند و قسطنطنیه که پایتخت روم در آن زمان بود به محاصره ی ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیک شد .مردم رم به سرعت فردی را به نام هرقل …

توضیحات بیشتر »

حکایت ثروت کوروش

کوروش بی شک بزرگترین پادشاه جهان بوده که شاهی عادل بود و ایران را به قلمرو بزرگی تبدیل کرد پس بدون شک باید ثروت زیادی داشته باشد ولی اینطور نبود. زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه …

توضیحات بیشتر »