دوشنبه , اردیبهشت ۳۱ ۱۴۰۳

قوم تالش و زبان تالشی – زبان اوستایی و زبان تالش

300px-Talysh_language_dialects.svg
گردآورنده و نویسنده: ضیاء – ط
 
تالشان و زبان تالشی :
استرابو دانشمند شناخته یونانی که کتاب خود را در جغرافی در دو هزار سال پیش نوشته ، در گفتگو کردن از (( ماد آتورپاتی )) که خواستش آذربایجان کنونی است ایلهای کوه نشین آنجا را بدینسان نام می برد : کُرتیان ، آماردان ، تاپوران ، کادوسیان . از این چهار ایل سه تای نخست شناخته می باشد و از هر کدام کم و بیش آگاهی در میان می باشد . لیکن از کادوسان یا کادوسیان که به نوشته همان دانشمندان تیره ای بزرگ و نیرومند و نامدار می بوده اند ، نام و نشانی دیده نمی شود . (۱).

گیرشمن در تاریخ ایران می نویسد : داریوش دوم ( ۴۲۴-۴۰۵ ق.م ) در اواخر عمر رهبری نبرد با کادوسی ها cadusiens را بر عهده گرفت و اندکی بعد هم مُرد و تاج سلطنت را برای پسر ارشدش اردشیر دوم بر جای نهاد . ( بین اردشیر دوم ۴۰۵-۳۵۹ ق.م نیز با کادوسیان جنگی در می گیرد که نتیجه خاصی ندارد . ) اردشیر سوم ( ۳۵۹-۳۳۸ ق.م ) با قاطعیت هر چه تمام تر ، کادوسی ها را سرکوب کرد و قیام ساتراپ ها را فرو نشاند . (۲).
این بی گفتگو است که نشیمن کادوسیان در کوهستان شمال شرقی آذربایجان ، در آنجا می بوده که اکنون نشیمن تالشان است . می باید گفت : نه کادوسیان از میان رفته اند و نه تالشان از جایی دیگر به جای ایشان آمده اند . این تالشان فرزندان و بازماندگان همان کادوسان می باشند و نام (( تالش )) دیگر شده از نام (( کادوس )) می باشد . (۳).
دکتر سیروس ایزدی نیز در کتاب مجموعه مقالات خود نوشته ای را با عنوان " پدید آمدن دولت ایران هخامنشی " از " ای . و . پیانکف – I.v. pyankov ترجمه کرده است ، که در قسمتی از آن این گونه آمده است : کورش با کادوسی ها دارای مناسبات اتحادی بود . این نکته را تنها " کِتسی " خبر می دهد و می گوید هنگامی که کورش هنوز در درگاه آستیاگ ( پادشاه ماد ، پسر هووخشتره )  بود ، پادشاه ماد او را نزد کادوسی ها فرستاد تا با فرمانروای آنها درباره ی اتحاد به توافق برسد و می نماید کورش کادوسی ها را به سوی خود می کشاند و در پی آن ، در دَمِ سرنوشت ساز پیکار با آستیاگ ، می توان اندیشید که چشم به راه دریافت یاری از آنها بوده است . دشوار است بگوییم که این نکته تا چه اندازه پاسخگوی واقعیت است . تنها ، گمانی نیست بر اینکه خودِ ویژگیِ مناسبات کادوسی ها با شاه ، حال و روز دوران کتسی را برای او تصویر می کند . درست ، به هنگام آمدن کتسی به دربار اردشیر دوم ، این پادشاه علیه کادوسی ها که از او فرمان نمی برده اند ، لشکرکشی کرده و با آنها پیمان اتحاد بست . در دورانی آغازین تر ، حال و روز به گونه ای دیگر بود . در روزگار داریوش یکم ، کادوسی ها ( در ساختار ساتراپی یازدهم ، پیرو نوشته هرودت ) از اتباع شاهنشاهِ پارس بودند . (۴).
زبان تالشی در داخل گروه شمال غربی زبانهای ایرانی از ویژگی مشخصی ، بخصوص از لحاظ لغات برخوردار است که اولین کسانی را که به این زبان علاقه مند شده اند به تعجب انداخته است . هر چند که خانیکوف برعکس این زبان را « لهجه ای … کاملاً همان لهجه گیلکی » می داند ! در حقیقت زبان تالشی زبانی واسطه ای بین گیلکی و تاتی می باشد که به تاتی نزدیکتر است و زبان تاتی کُلور به آسانی توسط تالشهای شاندرمن و بالعکس یاد گرفته می شود . (۵).
تالشی در جمهوری آذربایجان ، در دشت لنکران و مناطق کوهستانی غرب آن رواج دارد . خارج از مرزهای اتحاد شوروی ( سابق ) ، تالشی در مناطقی در شمال غربی ایران ، در ساحل دریای خزر و در مرز ایران و شوروی ( سابق ) نیز رایج است . عده تالشی زبانان در ۱۹۷۶ در حدود ۲۲۰۰۰۰ تن بوده که ۱۵۰۰۰۰ تن از آنان در اتحاد شوروی ( سابق ) ساکن بوده اند . تالشی دنباله یکی از گویشهای ایرانی شمال غربی است که در ادوار گذشته در آذربایجان رواج داشته اند . دوبیتی هایی که در منطقه اردبیل به دست آمده اند و به قرن دهم .ه / شانزدهم .م ، تعلق دارند به یکی از این گویشها سروده شده اند . تحلیل این دوبیتی ها ( توسط ب.و. میلر ) نشان داده است که گویش اردبیلی در قرن دهم / شانزدهم دارای ویژگیهایی است که آن را به تالشی کنونی بسیار نزدیک می کند . (۶).
 
زبان اوستایی :
( کتاب ) اوستا ، مواد زبانی بسیار غنیی را تشکیل می دهد . با این همه مطالعه این سند بسیار مهم برای تحقیقات زبان شناختی دارای اشکلات زیادی است . اوستا مجموعه ای از کتابهای مقدس ، حاوی سرودهای مذهبی و نهادهای اقوام ایرانی زبان در دنیای باستان است . بخشهای مختلف آن در دوره ها و مناطق مختلفی و در میان قبایل و اقوام مختلف ایرانی زبان تألیف شده است . قدیمی ترین قسمت های آن ( از نظر محتوا ) ، یعنی سرودهایی که در ستایش خدایان طبیعت سروده شده ( یشتها ) ، احتمالاً در هزاره دوم ق.م سروده شده اند . (۷).
پیش از این در خصوص زبان اوستا اختلاف داشتند . برخی آن را از مشرق و برخی دیگر از شمال غربی ایران تصور می کردند . از قدیم به واسطه موجود بودن خطوط میخی هخامنشیان و مقایسه آنها با زبان اوستا ثابت بود که زبان مقدس متعلق به جنوب غربی ایران نمی باشد . در این اواخر به واسطه خطوطی که در تورفان ( وادی تورفان Turfan در ناحیه کوهستانی تیانشان Tian-šan در شمال شرقی ترکستان چین واقع است . قسمتی از کتاب شاپورگان مانی که غالباً مورخین عرب و ایرانی از آن اسم برده اند « شابرقان » در وادی مذکور پیدا شد ) ، پیدا شد یقین گردید که زبان اوستا با زبان سُغدوختُن و یا مشرق ایران تفاوت کلی دارد . بنابراین امروز شکی نماند از آنکه زبان اوستا متعلق به مغرب ایران باشد . (۸).
 
منطقه تالش و آذربایگان :
بنا به گفته پژوهش گران و محققان و زبان شناسان ایرانی و خارجی ، زبان مردم آذربایگان قبل از هجوم تُرکان سلجوقی و مغولان ، زبان آذری ( آذری باستان ؛ تاتی – تالشی ) بوده است . و زبان مردم آذربایگان با تحقیقات جدید نشان داده شده است که بسیار شبیه زبان تالشی – تاتی بوده ؛ در واقع شاید بتوان گفت گویشی از زبان تاتی – تالشی بوده  و اکنون برای نام گذاری آن از زبان تاتی یا زبان آذری باستان استفاده می شود .
کیامهر فیروزی می نویسد : سال ۴۳۱ هجری ، نقطه عطفی است در آغاز دگر گشت زبان مردم آذربایجان . چه آنکه یورش ترکان سلجوقی در همین سال اتفاق افتاد . (۹). 
کسروی می گوید : آذری یکی از نیم زبانهای بزرگ و ریشه داری همچون کردی و مازندرانی و تالشی و گیلانی و مانند اینها بوده و در سراسر آذربایجان سخن گفته می شده و آن جز شاخه ای از زبان ایران نبوده . (۱۰). 
 
بابک خرمدین – منطقه تالش – منطقه آذربایگان :
بزرگ مردانی نیز از ایران زمین بوده اند که جنبش های ملی و عدالتخواهانه را علیه حکام غاصب و نژاد پرست عباسی رهبری می کردند . آنها به پیکار مسلحانه ی فعال علیه ستم بیدادگرانه ای که بنیادش بر نابرابری و زور بود دعوت می کردند . بزرگ ترین شورش خرمدینان « سرخ » جنگ بزرگ کشاورزان به رهبری بابک بود که در کوههای تالش آغاز گردید و در باختر ایران تا اصفهان و کرمان گسترش یافت . افواج خرمدینان ، بارها ارتش بزرگ خلیفه را درهم شکستند . این قیام تکانی سخت به خلافت داد . تنها خلیفه معتصم ۸۳۳-۸۴۲ میلادی ، با بازسازی ارتش و گماردن افشین – فئودال آسیای میانه – در رأس آن ، به چرخشی در جنگ کامیاب گردید . فئودال های متحد بابک ، در این هنگام به او خیانت کردند و با فرا چنگ آوردن زمین های تازه ، با خلیفه از در آشتی در آمدند . در ماه اوت سال ۸۳۷ میلادی ، واپسین دژ خرمدینان – دژ بذ در کوههای تالش – پس از یک سال محاصره ، سقوط کرد . بابک که نزد یک شاهزاده ی آلبانی ( = ارانی = آذربیجان امروز قفقاز ) گریخته بود ، از سوی او به خلیفه تحویل داده شد و به قتل رسید .
بابک ، از نام خودش و نام همسرش – خرمه – و نام سپهسالار و سرهنگش – آذین – که نام هایی ایرانی است ، آویختگی ملی اش روشن است . در تواریخ آمده است که پدر بابک از جایی در نزدیکی تیسفون بود و سپس به مرز و خطه ی آذربایجان رفت . ابتدای کار خرمدینان یعنی شورش آنها علیه سلاطین بنی عباس ، به نوشته ی " مجمل فصیحی " در اصفهان بوده و باطنیان نیز با آنان یکی شدند و پس از شکست و ناکامی به سوی جبال رفتند و قیام بابک در ادامه ی آن شورش ، سالها پس از آن آغاز شد . بابک در جنگ با خلفای عباسی از تالش و ارمنستان تا اصفهان و کرمان را تصرف کرده و بارها لشکریان غلامان ترک مزدور خلیفه و نیز عرب ها را در هم شکسته بود ، تا اینکه خلیفه معتصم ، یک فئودال زرتشتی – افشین اسروشه ای* – را مأمور جنگ با او کرد . (۱۱).
 
ماجرای گفت و گوی بابک با معتصم عباسی و اعدام بابک :
بابک در عین بزرگ منشی و شجاعت ، در مقابل معتصم به زانو ننشست و تعظیم نکرد و چون علت را پرسیدند با زبان شیوای آذری ( تالشی – تاتی ) چنین گفت : (( چاما سَرزَمینه مَردَکان ، کُرنِششان آموتَه نیِه )) یعنی : ( مردان سرزمین من ، کرنش و تعظیم را نیاموخته اند ) . وقتی که یک دستش را قطع کردند ، با دست دیگر ، خون خود را به صورتش مالید و چون علت را پرسیدند ، گفت : (( وقتی خون چاما بَدنِک بیشی ، چاما دیم زَردَ آبی ، خونَم چمَن دیمَک آسو ، که چِمَن زَردَ دیمَک بینا مَرگَکِ نَتَرسِرَم )) یعنی : ( وقتی که خون از بدن برود ، صورت به زردی گراید ، صورتم را با خون رنگین کردم که بواسطه زردی صورتم تصور نکنید که از مرگ می ترسم ) . نوشته اند وقتیکه دست دیگرش را قطع کردند ، هیچ اعتراض نکرد و دم برنیاورد . مرگ بابک ، آتش استقلال طلبی ایرانیان را خاموش نکرد و پس از سالیانی نه چندان دور ، استقلال ایران محقق شد ، اما نام بابک خرمدین همچون ستاره ای بر تارک تاریخ ایران درخشیدن گرفت . (۱۲).
 
تطبیق واژه هایی از زبانهای اوستایی و تالشی
زبان اوستایی ، تالشی آستارا ، تالشی رضوانشهر
فارسی
اوستایی
 
تالشی ( آستارا )
تالشی ( رضوانشهر )
آن ، آن سو ، آنجا
اَواَ – ava
اَواَ – ava ؛ ایو – ayo
اَور – avar ؛ اگنی – ageny
من
اَزِم – azem
اَز – az
اَز – az
چشم
اَش – aš ؛ چشمان – čašman ؛ دائمن – daēman
چَش – čaš
چَش – čaš
ما
اَهمه – ahma
اَمه – ama
اَمه – ama
بیهوده ، بی ارزش
آدَرَ – ādara
هَدَره – hadara
ددار- dadār
چربی
آزوتَی – āzutay  ؛ پیوَه – pivah
پی – pi
اوزینه – uzyna
گاو نر
اوخشَن – uxšan
وِشَن – vešan
وشَن – vešan
کارد ، چاقو
کارِتَه – kareta
کُرده – korda
کارده – kārda
چشمه
خان – xan  ؛ خان نی – xanny
هونی – huni  
خونی – xony
شب
خشَپ – xšap
شَو – šav
شَو – šav
خشنود ، خوش آمدن
خشناو – xšnav
خَش – xaš
خَش – xaš
تخم
تَوخمان – taoxman
توم – tum
توم – tom
تازش ، هجوم ، یورش
دِرِش – dereš
دَرِزِ – dareze
_  
به پختگی رساندن ، به حد بلوغ آوردن ، کامل ساختن
سراُش – sraoš
سِرَه ف – seraf = کلفت – ضخیم – سالم
سره ف – seraf = به معنای گوسفند سالم و جوان آمده
پختن
پاچَه – pača
پاتِه – pātē
پته – patē
پُل
پِرِتَو – peretav
پَرد – pard
پَرد – pard
بُرنا شده ، بالغ
پِرِنایَو – perenāyav
پورنه – porna = به گوساله یک ساله می گویند که دیگر شیر نمی خورد
پارنه – pārna = به گوساله یک ساله می گویند
پسر
پوسره – pusra
زوئه – zua
زوئه – zoa
برادر
براتَر – brātar
بوئه – bua
برا – berā
ابرو
بروات – bervat
باو – bav
بره – bera
تند ، سریع
رَوَ – rava
رَو – rav
_
پِهِن ، کود حیوانی
سَیریَه – sairya
سِل – sēl
سل – sel
سرخ ، قرمز
سوخره – suxra
سِه – sē
سر – ser
بودن ، هستن
ستَی – stay
هِستِه – hēste
هِسته – hēsta
چکه کردن ، چکیدن
سرسک – srask
سِلَه – sela
چله – čela
زاییدن ، زاده شدن
زَن – zan
زَندِه – zande
 _
دانستن ، دانش داشتن
زن – zan
زِنی یِه – zeniye
زونسته – zonestē
شادکام ، خشنود
شا – šā
شو – šo
شار – šār
خشک
هیشکو – hiškav
هِشک – hešk
 _
زن
گِنا – genā
ژِن – žēn
ژن – žēn
 
 
 
بررسی تطبیقی واژه هایی از زبانهای تالشی و تاتی
تالشی رضوانشهر ، تالشی آستارا ، تاتی کلور
فارسی
 
تالشی رضوانشهر
تالشی آستارا
تاتی کلور
سیب
سیف – syf
سِف – sef
اسیف – asyf
زنبور عسل
عسله مش – asala mēš
مِش – mēš  = زنبور انگوین – angavin = عسل
انگ – ang
نو – جدید
اوه – ava
توژه – toža  / توجه – toja
اوه – ava
اکنون – حالا
اسه – esa
اِسّه – esse
اسا – esā
سفید
ایسبی – isby
ایسپی – ispi
اسبی – esby
مال تو  – از آن تو
ایشتی – išty
اِشتِه – ešte
اشته – ešte
فرو بلعیدن
وی بردن – vybardēn
آبردن – abardan
ای بردن – ibardan
آهن
آسن – āsen
اُسِن – osen
آهین – āhyn
بگو
بواج – boāj
بُت – bot
باج – bāj
برادر
برا – berā
بوئه – bua
برا – berā
گریستن
برمه – beramē
بَمی یه – bamiye
برمسن – beramesan
زنده باشی
بژیاش – bežyāš
بژی یویش – bežiyoyš
بزیاش – bezyāš
درب پرچین
بله ته – balēta
بَلِت – balēt
بزرگ
یال – yāl
یول – yol  = برای انسان / گِلَن – gēlen = برای اشیاء
پیله – pylla
معده – شکم
لوه – lava
لوه – lava  = قسمت داخل شکم برای هضم خوراک / تِر – tēr = قسمت بیرون شکم ، شکل ظاهری شکم
ترنه – terna
چکه – چکیدن
چِلَه – čela
سِلَه – sēla
تِلَه – tela
جوجه تیغی
تیه گوره – tya gora
ژَژِه – žažē / تیه گوره – tiya gura ؛ گویی که این دو جانور با یکدیگر متفاوتند ولی تقریباً شبیه هم هستند
تیگنه گوره – tygena gora
چقدر – چه اندازه
چنه – čana
چَخته – čaxta
چنده – čanda
شکوفه
چیزه – čyza
زیزه – ziza
چیجه – čyja
تخم مرغ
آگله – āgela
اواَ – oua
خا – xā
لباس
خلا – xalā
اولَت – olat
خلاو – xalāv
چشمه
خونی – xony
هونی – huni
خانی – xāny
خواهر
خالا – xāl(y)ā  یک y کوچک بالای L
 
هووَه – hova
خاو – xāv
خوابیدن
خته – xetē
هِتِه – hētē
ختن – xetan
خندیدن
خورسته – xoreste
سِه ری یه – sēriye
خورسن – xoresan
نگاه کردن – نگریستن
دیشته – dyaštē
دَدَشتِه – dadašte
دیشتن – dyaštan
پسر
زوئه – zoa
زوئه – zua  / زَه – za  = مخفف  زوئه
زا – zā
زخم
زم – zam
یَرَه – yara
زخم – zaxm
خنک
سره – sēra
سَرین – sarin
سرین – saryn
مُتکا
سرنه – saran
سَنگونَه – sangūna  / تلفظ ū در این واژه بسیار حساس می باشد . شاید چیزی است بین ō کشیده و u .
سینه – sēyna
 
——————————————————————————————————–
منابع :
(۱)- زبان پاک ، آذری زبان باستان ، نام شهرها و دیه های ایران ؛ سید احمد کسروی تبریزی ، انتشارات فردوس ، چاپ دوم ، تهران ، ۱۳۷۹ ، ص ۲۲۱ – 224
 
(۲)- تاریخ ایران ، از آغاز تا اسلام ، رومن گیرشمن ، ترجمه : محمود بهفروزی ، نشر جامی ، چاپ چهارم ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۹۰ – 194
 
(۳)- زبان پاک ، کسروی ، ص ۲۲۵ – 226
 
(۴)- نگاشته هایی در باب تاریخ ، زبان و فرهنگ ایران زمین ، دکتر سیروس ایزدی ، مؤسسه فرهنگی ، هنری و انتشارات بین المللی الهدی ، چاپ اول ۱۳۸۹ ، ص ۱۳۴ – 135
 
(۵)- تالش ، منطقه ای قومی در شمال ایران ، مارسل بازن ، ترجمه : دکتر محمد امین فرشچیان ، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی ، ۱۳۶۷ ، جلد دوم ، ص ۴۱۴ – 415
 
(۶)- زبانهای ایرانی ،   یوسیف . م. ارانسکی ، ترجمه : دکتر علی اشرف صادقی ، انتشارات سخن ، چاپ اول ، ۱۳۷۸ ص ۱۳۹ – 140
 
(۷)- زبانهای ایرانی ، یوسیف . م. ارانسکی ، ص ۵۰
 
(۸)- اوستا ( گاتها ) ، ابراهیم پورداوود ، انتشارات پارمیس ، چاپ اول ، ۱۳۸۹ ، ص ۵۸
 
 
 
(۹)- آذربایجان تُرک نیست ( تُرک زبان است ) ، کیامهر فیروزی ، انتشارات به نگار ، چاپ اول ۱۳۸۷ ص ۸۷
 
(۱۰)- زبان پاک ، کسروی ، ص ۱۳۶
 
(۱۱)- نگاشته هایی در باب تاریخ ، زبان و فرهنگ ایران زمین ، دکتر سیروس ایزدی – ص ۲۳۲ – 238
 
(۱۲)- آذربایجان تُرک نیست ( تُرک زبان است ) ، کیامهر فیروزی ، ص ۴۲ – 43
 
(۱۳)- رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی ، هانس رایشلت ، گزارش : جلیل دوستخواه ، انتشارات ققنوس ، چاپ اول ۱۳۸۳ ، ص ۵۱۴ – 713 / واژه های اوستایی از این منبع است .
 
(۱۴)- فرهنگ تاتی و تالشی ، علی عبدلی ، انتشارات دهخدا ، چاپ اول ۱۳۶۳ ، صفحات مختلف . / واژه های تالشی رضوانشهر از این منبع است .// واژه های تالشی آستارا از نویسنده این مقاله می باشد .
 
(۱۵)- فرهنگ تاتی و تالشی ، علی عبدلی ، صفحات مختلف / لغات تالشی رضوانشهر و تاتی کلور عیناً از این منبع برگرفته شده است . ( کلور – kellor ؛ مرکز بخش شاهرود خلخال در جنوب استان اردبیل ؛ زبان تاتی ) / لغات تالشی آستارا از نویسنده این مقاله می باشد .
 
……………………………………………..
 
گرد آوردنده : ضیاء – ط … 

درباره ی کاوه آهنگر

۱۸ دیدگاه

  1. زنده باد ارییایی نژاد .  به هر زبان و به هر گویش همه پسر عمو هستیم

    • نیاکان گیلک ها مر مانی از نژاد یونانی(از شاخه هلنی) بودند. واژه گیلک یا ‌گِلیک همان گریک (greek)هست (تبدیل ل به ر طبیعی هست) که نام مردم یونان باستان گریک بوده است . یونانی ها یکی از شاخه های نژاد آریایی هستند و به ایتالیایی ها شباهت دارند. پیرامون این مسئله دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول:براساس نظریه مهاجرت آریا ها از خارج به ایران (این دیدگاه احتمالا به نظر مورخان یونانی نزدیکتر است) :گیل ها ابتدا حدود ۳۳۰۰ سال پیش بنادر بازرگانی خود در یونان را رها می‌کنند و به سکائیه باستان مهاجرت می‌کنند پس از مدتی زندگی در آنجا زبان یونانی آنها نیمه یونانی و نیمه ایرانی (از شاخه سکایی) می شود اما همچنان فرهنگ هلنی خود را حفظ می‌کنند سرانجام احتمالا گیل ها حدود ۲۸۰۰ سال پیش همزمان با یورش سکاها به قلمرو ماد ها از قفقاز شمالی به ایالت ماد کوچک (شامل گیلان و اردبیل) سرازیر می شوند . گیل ها نواحی گیلان را برای زندگی انتخاب می کنند البته پیش از ورود گیل ها به گیلان اقوامی چون کادوسی ها (در تالش) و دروپیک های پارسی(اطراف کوه درفک) و آمرد ها (اطراف سپید رود) در گیلان زندگی می کردند همچنین پیش از ورود گیل ها به گیلان قبیله بودین که یکی از قبایل ماد بود در گیلان در شهری با خانه های چوبی زندگی می کرد(شاید همان شهر رشت) . گیل ها به میان بودین ها رفتند و ساکن آن شهر شدند و از آن پس آن شهر گیلونی یا گلایه نام گرفت و معابد چوبی پر از خدایان یونانی در آن ساخته شد . پس از گذشت حدود ۳۰۰ سال یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش به تدریج همه ساکنان شهر از جمله بودین ها گیلونی یا گِلون (ساکن شهر گیلونی) نامیده می شدند و گیل ها هم زبانشان کاملا بودینی یا مادی شد. ولی بودین ها و گِل ها (مردمی از جنس خاک سرزمینشان) همچنان از نظر چهره و فرهنگ متفاوت بودند . حالت دوم : براساس عدم مهاجرت آریا ها از خارج به ایران : پارسی ها ، ماد ها و گیل ها از حدود ۹۰۰۰ سال پیش در ایران زندگی می کردند سرانجام ۴۰۰۰ سال پیش عده ای از گیل های ایرانی زبان (زبان گیلکی) از ایران به ترکیه و سپس یونان می روند .این گیل ها در میان مردم دیگری که در یونان بودند ساکن شدند و به تدریج زبانشان یونانی شد اما نام خود را (گِلیک) به مردم یونان می دهند . شاید پس از سال ها عده ای از آن گیل ها به ایران برگشته باشند . الواح آشوری و هرودوت : قبایل ماد شامل : ماگ ها(ری) ، پارتکن ها (اصفهان) ، آریزانت ها، بودین ها ، آستروگت ها و بوسی ها هستند … استرابون (حدود۲۰۰۰سال پیش): قبایل جنوب خزر کادوس ها، گیل ها ، مرد ها و قبایل گرگانی هستند(در زمان استرابون بودین ها هم گیل نامیده می شدند)… ویلفرد مدلونگ : در حدود ۲۲۰۰ سال پیش گیل ها به جنوب قفقاز سرازیر شدند و به جای مرد ها و دیلم ها قرار گرفتند (همزمان با حرکت عده ای از مرد ها از گیلان به قفقاز بخاطر فشار تپوری ها ) ….فهرست ساتراپی های خراج گذار هخامنشی(حدود ۲۵۰۰ سال پیش) : دوازدهمین ساتراپی شامل باکتری (بلخ) تا سرزمین هایی به دوری آگِلی (آ ِ گلی یا همان گِلی) می شده است
      هرودوت(حدود۲۵۰۰سال پیش) : هلنی ها درباره سکاها میگویند که هرکول(حدود۳۵۰۰سال پیش)به سرزمین امروزی سکاها سفر کرد در آنجا هوا سرد و طوفانی شد هرکول نیز از سرما پوست شیری بر خود کشید و خوابید مادیان های ارابه هرکول هنگام علف خوردن به طور معجزه آمیزی ناپدید شدند هرکول پس از بیداری در جستجوی مادیان هایش به ناحیه ای به نام هلایا رسید در آنجا غاری بود و درون آن غار موجودی دوگانه که نیمه بالایش زن و نیمه پایینش مار بود دید هرکول از آن موجود با تعجب پرسید آیا مادیان های گم شده ام را دیده ای؟ موجود گفت:مادیان هایت نزد من است هرکول در کنار آن موجود دراز کشید و سرانجام مادیان هایش را پس گرفت . آن موجود به هرکول گفت: اکنون که دراز کشیدی از تو برای من سه پسر خواهد بود بگو هنگامی که به مردی برسند با انها چه کنم؟ هرکول پاسخ داد: هرکدامشان توانست کمان مرا بکشد صاحب این سرزمین (سرزمین سکاها)است و انکه نتوانست او را از این سرزمین بیرون کن ، هرکول رفت و سه پسر بدنیا آمدند به نام های گیلون و آگاتیرسوس و سکاتِس که تنها سکاتس توانست کمان را بکشد بنابراین صاحب سرزمین سکاها شد و دو پسر دیگر این سرزمین را ترک کردند . هرودوت : مردم قبیله بودین بزرگوار هستند و نژادی پر شمار دارند که همگی آنها پوستی روشن و چشمان ابی دارند در سرزمینشان شهری از چوب ساخته اند به نام گیلونوس با خانه های چوبی و معابد چوبی که هر دو سال یکبار در آن جشن شکر گذاری خدایان را برگزار می‌کنند…البته در گیلونوس مردمی به نام گیلون هم زندگی میکنند که در اصل از نژاد هلنی و یونانی هستند که سالها پیش (حدود۲۶۰۰تا ۲۸۰۰ سال پیش) سواحل تجاری خود در یونان را رها کرده و به میان بودین ها آمدند ودر شهر گیلونوس ساکن شدند زبان گیلون ها نیمه یونانی و نیمه سکایی است . به هرحال هم زبان و هم چهره و فرهنگ گیلون ها با بودین ها متفاوت است .بودین ها ساکنان اولیه شهر و دارای نظام طایفه ای (عشیره ای یا قبیله ای) هستند در حالی که گیلون ها نظام طایفه ای ندارند از جمله خوردنی های بودین ها مخروط های درخت صنوبر است اما گیلون ها ذرت می خورند و باغ دارند هرچند که هلن های یونان به بودین ها هم گیلون می گویند اما انها باهم فرق دارند …سرزمین گیلون ها پر از جنگل های سبز فشرده است در کنار متراکم ترین و عمقی ترین جنگل ها یک دریاچه عمیق و بزرگ وجود دارد که اطراف آن باتلاق و نیزار ها هست که در آن سمور ها و حیوانات وحشی به دام می افتند که از بیضه این حیوانات برای درمان بیماری استفاده می کنند.

  2. من قبلا جایی خونده بودم که قوم کادوسیان (که تالشی بودن) جزعی از گروه مادها بودند و زبان تالشی همان زبان مادها بوده

  3. یه سوالی داشتم وقتی جدول تطابق زبانها رو خوندم یه شباهتهایی با زبانی که تو قزوین صحبت میکنن دیدم مخصوصا روستاهایی مث ابراهیم اباد و شهرک زیاران و خود زبانی هم که قزوینی ها صحبت میکنن یه شباهتهایی با جدول بالا داره. منشا زبانی که در استان قزوین صحبت مکینن چی هست؟

    • زبان رایج مردم شهر قزوین فارسی با لهجه خاص قزوینی می‌باشد. در سفرنامه ادوارد براون به نام “یک سال در میان ایرانیان”(۱۸۸۷-۱۸۸۸) زبان غالب مردم قزوین نیز فارسی ذکر شده‌است.

      مردم قدیمی قزوین به فارسی با لهجه و گویش ویژه قزوینی سخن می‌گویند که مبنی بر گشایشه‌گرایی در انتهای الفاظ است و به فارسی نوشتاری نزدیک است. در واقع گویش مردم این شهر گونه‌ای از پارسی اصیل و باستانی ایران است و معمولاً بدون شکستن الفاظ. گویش اصلی مردم شهر قزوین فارسی با لهجه مخصوص قزوینی است اما گویش بسیاری از روستاهای قزوین ترکی ، تاتی و کردی است.

  4. درود …. منطقه الموت قزوین در شمال استان و تاکستان در جنوب استان و زیاران در شرق استان قزوین به زبان تاتی سخن می گویند …… لهجه کنونی مردم مرکز شهر قزوین به احتمال تغییر یافته زبان تاتی قزوین است ….
    چون شمال استان تاتی سخن می گیود …. جنوب استان هم تاتی سخن می گوید …. پس سالهایی نه چندان دور مرکز شهر نیز تاتی سخن می گفته که تغییر شکل داده و لغات فارسی امروزی بیشتر به آن اضافه شده ….. اشتراکات تمامی زبانها مشخص است ….. تالشی – تاتی = مناطق مختلف – گیلکی – کردی – لری و …

  5. تطبیق لغات تالشی – تاتی قزوین – گویش قزوین .. 

  6. درود بر شما بین مناطق کرد نشین و لر نشین   مردمی زندگی می کنند که به گویشی بنام لکی صحبت می کنند که بسیار از تالش دور می باشد جالب است که به حد بسیار زیادی کلماتی که اورده شده  با معادل همین  کلمات  در این مناطق مشابه می باشد(کوهدشت .نور اباد.هرسین. الشتر و قسمتهایی از ایلام و خرم اباد و کرمانشاه) بنظرم دلیل مناسبی بر نژاد. ریشه مشترک مردمان ایران زمین دارد 

  7. درود

    تو جدول مقایسه ی واژگان یه اشتباهی دیدم

    ما به درب پرچین به تالشی رضوانشهر میگیم بلت 

    Balet

     

    سپاس

  8. درود وسپاس

    باتوجه به جدول تطبیق مراغی ها در الموت هم ب زبان تاتی صحبت می کنند که البته با کمی تغییر که احتمالامرور زمان سبب آن بوده است  شکوری

  9. سامان از کلور خلخال

    سلام . تو منطقه آذربایجان نزدیک تبریز هم روستاهایی وجود داره که هنوز تاتی صحبت میکنن مثل هرزند قدیم . میتونین تو تحقیقاتون به اونا هم بپردازین . واژه هایی که از کلور آوردین هم کامل درست بود فقط یه چنتاییش در حال ازبین رفتنه که حالت فارسی به خودش گرفته . بازم ممنون مطلب جالبی بود .

  10. با سلام ،در جدولی که آوردید، چند واژه به مازندرانی یا"گلکی خودمون" نزدیکه ،سیب در مازندرانی سه(se)،گفته میشه ،عین تلفظ عدد سه در فارسی است، وبه اکنون "اسا"esaگفته میشه،ودر مازندران به گریه برمه (berme)گفته میشه ،عین تلفظ گریه در فارسیست، به برادر، برار "berar"گفته میشه، وبه شب شو (sho)گفته میشه ،کلمه  ی سیب  در مازندرانی به رضوانشهر وآستارا نزدیک است ،واژه ی برادر به رضوانشهر وکلوانی نزدیکه ، و واژه ی اسا به کلوانی نزدیکه ،ما واژههای مشترک زیادی با تالش وگیلک وکردی ولری وتات داریم وقتی به مازنی حرف می زنیم کردهای سنندج کاملا می فهمند بارها برام پیش اومده وخیلی جای تعجب داشت.

  11. درود

    بابررسی زبان های تالشی واوستایی ومقایسه زبان امروزی مردم بلوچ برام باور این حقیقت که اقوام واجدادمردم من همان پارت های اشکانی بودن که در زمان کورش با کرانه ساحلی دریای کاسپین یاخزر مهاجرت وپس از قرن ها به جنوب وشرق بنا به دلایل گوناگون ودر طی دوره های متفاوت آسان تر شد

    شاید کادوسیان که گروه چهارم ایرانیان بودند در سواحل خزر واز سرنوشتشان اثری نیست همان گودرزیا باشد که در دامنه تفتان ودرکتیبه داریوش از آن نام برده شده است 

    سپاس از مطالب مفید وارزندتون

    زنده باد سرزمین ایران وایرانی

     

  12. این همه دروغ که خودت هم باورت شده زمان بابک ایران وجود نداشت کلمه ایران به پیشنهاد رضا خان و تصویب مجلس ملی در دهه ۱۳۰۰ رایج گشته قلعه معروف بذ یا بابک در کوهستان قاراداغ واقع است نه کوههای تالش با دروغ و جعلیات به جایی نخواهید رسید مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید

  13. سلام
    جملات و کلمات بالا که به زبان تالشی نوشته شده
    مثل کلمات زبان بلوچی هست
    خیلی جالبه

    و هم ریشه بودن زبان های شمال غربی
    (حکومت ماد)
    (تاتی،بلوچی،گیلکی،کردی و تالشی)
    رو ثابت می کنه

  14. من موندم! این تالشی با زبان کوردی چه فرقی داره؟ تالشی ۸۰٪ کوردی همین الانه! یا زبان سناس نیستی یا …

  15. سلام
    تو زبان تالشی ب زاییده میگن زَندَشَ
    مثلا وقتی میخوان بگن گاو زاییده میگن:
    گا زَندَشَ
    البته تالشی با تالشی فرق داره و بستگی ب منطقه هم داره

  16. بیران پور آریا

    تمامی واژگانی که استفاده شد شباهت بسیار زیادی با واژگان بختیاری دارند به گونه ای که من بدون معادل فارسی آنها معانی را میدانستم.
    سپاس از تلاشتان
    سرافراز باد ایران و ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.