خسرو انوشَه روان شاه ایران که به دادگری معروف بوده است، روزی از روزها بر پشت بام قصر خود رفته بود و قدم می زد. هوا می خورد و مناظر اطراف قصرش را تماشا می کرد. او بر بام گسترده کاخ خود قدم می زد و اطراف را نگاه می …
توضیحات بیشتر »هفت خان اسفندیار
خان اول کشتن اسفندیار دو گرگ را سخنگوی دهقان چو بنهاد خوان یکی داستان راند از هفت خان اسفندیار راه توران در پیش گرفت و با سپاهش تاخت تا به دو راهی رسید. سراپرده و خیمه زد و فرمود تاخوانی گستردند و می رود و رامشگر خواست و با بزرگان …
توضیحات بیشتر »داستان رستم و سهراب
رستم و سهراب کنون رزم سهراب و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو یکی داستانست پرآب چشم دل نازک از رستم آید به خشم اگر تندبادی برآید ز کنج به خاک افکند نارسیده ترنج ستمکاره خوانمش ار دادگر هنرمند گویمش ار بی هنر اگر مرگ دادست بیداد چیست؟ ز …
توضیحات بیشتر »داستان ۱۲۰ سال زنده باشی
آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم ۱۲۰ سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم ۱۵۰ یا ۱۰۰ سال یا …در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند …
توضیحات بیشتر »