نوروز یکی از جشن های سنتی و دیرپای ایرانیان است. هر ساله همه ایرانیان و برخی از کشورهای همسایه ایران ، نوروز باستانی ، بهار و رستاخیز طبیعت را جشن میگیرند. خانه و دل را از گرد و غبار کهنه میروبیم و با طبیعت جوان شده پیمان شادی و دوستی می بندیم. این جشن خجسته بر همه فرخنده باد.
به جشن نوروز و شیوه ها و جوانب گوناگون آن ، جشن سده ، چهارشنبهسوری ، هفت سین و سیزده بدر نظری گذرا بیفکنیم:
جشن سده
در ایران باستان ۱۰ بهمن را به عنوان سده جشن می گرفتند. با جشنگرفتن سده ، ۵۰ شب و ۵۰ روز به پیشواز جشن نوروز می رفتند و بر پایدار و ماندنی نبودن زمستان پافشاری میکردند و امید فرارسیدن بهار را زنده نگه میداشتند. بنا بر داستان های شاهنامه، این جشن را هوشنگ پس از دست یافتن به آتش بنیان نهاد :
یکی روز شاه جهان سوی کوه / گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز / سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر دو چشمه خون / ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ / گرفتش یکی سنگ و شد پیشجنگ
به زور کیانی رهانید دست / جهانسوز مار از جهانجو بجست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد / همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز / پدید آمد آتش از آن سنگ فراز
هر آنکس که بر سنگآهن زدی / ازو روشنایی پدید آمدی
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد / همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه / همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد / جهانی به نیکی ازو یاد کرد
چهارشنبهسوری
در شب آخرین چهارشنبه اسفند ماه ، با برافروختن آتش ، پایان زمستان را جشن می گیریم. آتش برمی افروزیم و از روی آن می پریم و می گوئیم: زردی ما از تو، سرخی تو از ما. زردی نماد و نشان بیماری و ترس است ، آن را از انسان دور می خواهیم و در آتش می اندازیم ، سرخی نماد و نشان تندرستی ، شادی ، دلاوری و گستاخی را برای انسان آرزو میکنیم. جشن بهاری و مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئین های کهن ایرانیان با اشکال دیگر در میان همه اقوام آریائی رواج دارد و سور در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویشهای ایرانی به معنای جشن، مهمانی و سرخ است. جشن و سرور با آتشافروزی همراه با ترانه و آواز خوانی در تاریخ اقوام هند و ایرانی بسیار قدیمی است. تازیان با یورش بر ایران در سده های نخست به شدت و خشونت از برگزاری جشن های آتش افروزی و ترانه خوانی جلوگیری کردند. اما بهتدریج ایرانیان این جشن را دوباره زنده کردند. نخسین یادآوری که از جشن آتشافروزی پس از یورش تازیان در تاریخ آمده است ، برگزاری چهارشنبه سوری در دوران سامانیان است. در کتاب تاریخ بخارا می خوانیم :
«….. و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای ها را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت …..»
آنچه از این نوشته ابوبکر نرشخی برداشت می شود این است از آنجایی که نگارنده به «عادت قدیم است» اشاره میکند مشخص میشود که این جشن از سال ها و بلکه سده های پیش در ایران رایج بوده است. از آنجایی که نگارنده به «هنوز سال تمام نشده بود» اشاره میکند روشن می شود که پیش از سال نو جشن گرفته میشد.
نوشته دیگری که نام جشن چارشنبه سوری را می آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سردار دلیر ایران، بهرام چوبینه است.
ستاره شمر گفت بهرام را / که در چارشنبه مزن گام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت / همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُد در میان سپاه / از این روی و زان روی بُد رزمگاه
بشد چارشنبه هم از بامداد / بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی / می و رود و رامشگر و خوردنی
. . .
ز جیحون همی آتش افروختند / زمین و هوا را همی سوختند
جشن سور از زمان های بسیار دور در ایران مرسوم بوده است. قبل از یورش تازیان به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه به ۳۰ روز بوده که هر کدام از این ۳۰ روز اسمی مشخص داشته است. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بوده است. بعد چیرگی تازیان بر ایران جشن سور در ایران کمرنگ و به آخرین چهارشنبه سال محدود شد. جشن سور از مراسم اصیل ایرانی است و آتش از عناصر چهارگانه است و تنها عنصری است که آلوده نمی شود به همین منظور از گذشتههای بسیار کهن تا کنون این آداب مرسوم بوده است.
آیینهای چهارشنبهسوری
چهارشنبهسوری آیینهای گوناگونی دارد که برخی از آنها در سراسر ایران اجرا می شود و برخی رنگ و بوی بومی دارد.
آتشافروزی:
مشهورترین رسم چهارشنبه سوری، آتشافروزی است که در تمام ایران و حتی کشورهای همجوار رایج و گسترده بود. هر کس به فراخور توان خود، خرمنی از آتش تهیه کرده و از روی آن می جهد تا به سرور و شادی دست یابد.
پیش از فروشد آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت “گله” کپه می کنند. با فرورفتن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوتهها را آتش میزنند. همگان هر کدام سه بار از روی بوتههای افروخته می پرند، تا ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی را به هستی خود ببخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش آوازها و ترانههای گوناگون می خوانند:
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه، ای آتش سوزنده، بده مراد بنده
تق تق تق فش فشه، فاصلمون کم بشه
غماتو بیار فوتش کن، کینه داری شوتش کن
هوا بهاری میشه، سرما فراری میشه
زردی ازت دور بشه، هرچی بخوای جور بشه
قاشقزنی:
کودکان و جوانان دستهجمعی قاشقی با کاسهای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند به در منازل همسایگان می روند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی با قاشق روی کاسه ضرب می گیرند. صاحب خانه آجیل ، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. گاه مردان به ویژه جوانان ، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانههای دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.
فالگوش:
افراد در چهارراهها و سر گذر مردم می ایستند و کلیدی زیر پا قرار می دهند و گوش هایشان را تیز و نیت می کنند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران فال می گیرند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را ممکن، ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ناممکن می یابند. آرزوی خوشبختی، یافتن همسر ، بهبود یافتن از مریضی ، رفتن به مسافرت و جهانگردی و از جمله آرمانها فردی است که فالگوش می ایستد.
فال کوزه:
بیشتر در میان زرتشتیان رایج است که براساس آن می کوشند از آینده خویش خبردار شوند.
شال اندازی:
شالاندازی یا کجاوه اندازی رسمی است که در آذربایجان برگزار می شود ؛ به این ترتیب که فرد جوانی که تازه ازدواج کرده شالی را از پشت بام خانه به نحوی که دیده نشود به خانه نامزدش می اندازد. صاحبخانه هدیه ای که غالباً شامل پیراهن است به شال می بندد و جوان آن را بالا می کشد. آجیل هفت مغز هم از جمله هدایای این رسم است.
سفره حضرت خضر:
سفره حضرت خضر در شیراز پهن می شود و محتوای آن فرنی ؛ شیر ؛ گلاب ؛ کلوچه ؛ مسقطی ؛ قوتک ؛ سوهان ؛ شیرین پلو ؛ شمع ؛ سبزی ؛ گندم ؛ نمک ؛ سکه و لولهنگ پر از آب است.
مراسم کوزه شکنی:
مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی ، کمی نمک به علامت شور چشمی ، و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: “درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه” و یا “درد و بلام تو کوزه ، راه بیفته بره تو کوچه” و باور دارند که با دور افکندن کوزه تیره بختی ، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
آش چهارشنبه سوری:
خانواده هایی که بیمار در خانه دارند یا اینکه حاجتی دارند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کنند و در شب چهارشنبه آخر سال “آش ابودردا” یا “آش بیمار” می پزند و آن را اندکی به بیمار می خورانند و بقیه را هم در میان مستمندان پخش می کنند.
پخش آجیل مشکل گشا:
کسانی که مشکلی و یا آرزویی دارند، در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام آجیل چهارشنبه سوری می خرند و پاک می کنند و میان خویش و آشنا پخش می کنند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل ، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. آجیل چهارشنبه سوری از عمدهترین تنقلات شب چهارشنبه سوری است. زرتشتیان ما، آجیل مشکل گشا به نام «لرک» پخش می کنند که از مغز هفت نوع میوه خشک شده خوردنی از جمله مغز پسته ؛ بادام ؛ کشمش ؛ گردو ؛ برگ هلو ؛ انجیر ؛ خرما و سنجد فراهم شده است. سایر رسوم چهارشنبه سوری عبارتند از «نقاره زدن»، «عبور از زیر توپ مروارید»، «نمک دادن» و «شکستن کوزه و ظروف کهنه» و…
چهارشنبه سوری غروبی نشاط انگیز است که شادی و پایکوبی تا شب در کوچه و برزن ، شهر و روستا ادامه دارد و با این اعمال نشاط انگیز خستگی و ملال سال کهنه از تن بیرون می رود و طراوت و شادابی برای ورود به سال نو جایگزین می شود.
خانه تکانی:
خانه تکانی از مدتها قبل از رسیدن نوروز شروع می شود. علاوه بر کار نظافت، کارهای دیگری هم هست که باید قبل از نوروز انجام شوند : تهیه هدیه ، نوشتن و ارسال کارت تبریک ، شیرینی پزی خرید خوراکیها و در کل خرید شب عید و پذیرایی از مهمان ها. در چهارشنبه سوری خانه تکانی ها به پایان رسیده است. هم خانه مسکونی و هم خانه دل پاک می شوند و فرد ایرانی آماده ورود به سال نو می شود. او می خواهد با گفتار ، کردار و پندار نیک زندگی نوین را آغاز کند. اسباب و اثاثیه کهنه و فرسوده دور ریخته می شود و لوازم نو جایگزین می شود. همه چیز رنگ نو به خود می گیرد و در و دیوار کاشانه و دل و محیط تمیز و غبار روبی می شود.
نگاهی به اجرای چهارشنبه سوری در بخشهای مختلف ایران :
استان آذربایجان
تبریزی ها در شب چهارشنبه سوری به روی هم آب یا گلاب می پاشند و معتقدند آب پاشیدن زندگی را با سعادت همراه می کند . از دیگر رسوم ضروری این شب، فرستادن خُنچه از منزل داماد به منزل عروس است. در این خنچه معمولاً میوه ، شیرینی ، گلدان های پرگل ، ماهی و خلعت (پارچه) برای خانواده ی عروس و خود عروس گذارده می شود . دختران دم بخت تبریزی هنگام پریدن از روی آتش می خوانند: بختم آچیل چهارشنبه ؛ یعنی : چهارشنبه بختم را باز کن.
خانواده های ارومیّه ای در این شب به خانه ی مسن ترین فرد فامیل می روند و به خوردن آجیل سرگرم می شوند. آجیل حتماً باید از هفت نوع خوراکی تهیه شود. این هفت نوع خوراکی می تواند از بین این خوراکی ها باشد: انجیر ، کشمش ، مویز ، خرما ، توت خشک ، فندق ، بادام ، گردو ، سنج د، نخودچی ، آب نبات ، تخمه بدون نمک ، باسلق ، برنجک (برنج بوداده) برگه هلو ، برگه زردآلو و گندم برشته. کسی که مرادی و حاجتی دارد باید تقسیم آجیل را به عهده بگیرد تا مرادش برآورده شود.
در مغان، مردم پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر می افروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری می پردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرف هایشان را از آب رودخانه پر می کنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه می پاشند که با این کار، سال جدید، سالی سرشار از روشنی و زلالی و پاکی خواهد بود.
استان بوشهر
بوشهری ها پس از آتش افروزی در خانه هایشان و پریدن از روی آن با قایق از روی آب می گذرند و معتقدند با این کار نحسی این شب از بین می رود. در ضمن کوزه ی نویی را که تا آن زمان استفاده نکرده اند، به دیوار می زنند تا شکسته شود تا بلا و بدبختی مثل کوزه شکسته شود.
استان خراسان
در خراسان در این شب به جای آش، چهار نوع پلو می پزند. این پلوها عبارتند از : رشته پلو ، عدس پلو ، زرشک پلو و ماش پلو که معمولاً به فقرا و نزدیکان و همسایگان می دهند. در آجیل خراسانی ها مطلقاً نمک وجود ندارد چون نمک را علامت شوربختی می دانند.
استان خوزستان
در اهواز پس از پریدن از روی آتش ، مراسم قاشق زنی انجام می گیرد که خانواده ها خوراکی یا آجیل شور و شیرین در ظرف قاشقزنان می ریزند.
استان سیستان و بلوچستان
در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود.
استان فارس
در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود.
استان کردستان
مردم کردستان بهویژه روستائیان، دسته جمعی به صحرا و کنار چشمه سارها می روند و پس از مدتی که به شادی و پایکوبی و کشتی گرفتن گذراندند، هنگام مراجعت به خانه هرکسی مقداری سنگریزه جمع می کند و بدون آنکه به پشت سرخود نگاه کند سنگریزه را از روی شانه به عقب پرتاب می کند و بدین ترتیب بلا و آفت را از خود دور می سازد. از دیگر مراسم این شب، شال اندازی است که عده ای از جوانان بالای پشت بام خانه ها و کنار درها و پنجره های همسایگان و ثروتمندان می روند و ضمن خواندن سرود و تصنیف، از دریچه ای، شال را آویزان می کنند. اهل خانه هدیه ای را به شال می بندند که معمولاً سکه ، تخم مرغ ، شاخه نبات ، کله قند ، جوراب یا نخودچی و کشمش است. برخی از رسوم مانند آتش افروزی در کردستان باشکوه تر از نقاط دیگر برگزار می شود که شعله های آتش تا صبح روشن است. پختن و خوردن شیربرنج و شیرین پلو نیز در چهارشنبه سوری در کردستان رایج است.
استان کرمان
در کرمان مقداری ذغال ، نمک ، سکه ی کم ارزش پول و کمی نان درکوزه خالی می ریزند و شب چهار شنبه سوری آن را از بالای بام به کوچه پرتاب می کنند تا بلا و کمبود از همه چیز مخصوصاً از آنچه در کوزه است دور شود.
استان گیلان
در روستاهای اطراف رشت، غروب شب چهارشنبه سوری در پنج منطقه پوشال برنج را با فاصله کنار هم می چینند، سپس آنها را آتش می زنند و برای دفع چشم زخم ، اسپند در آتش می ریزند و افراد هر خانواده از بزرگ به کوچک ، سه مرتبه از روی آن می پرند و این ترانه را به گویش گیلکی می خوانند:
گل گل چهارشنبه، به حق پنجشنبه، نکبت بی شه، دولت بی یه، زردی بی شه، سرخی بی یه ؛ یعنی : آتش سرخ چهار شنبه! به حق پنجشنبه نکبت برود، دولت بیاید. زردی برود، سرخی بیاید.
در این شب خورشتترشه تره می پزند و آن را با کته، ماست و دوغ می خورند. صبح فردا خاکستر برجای مانده از آتش شبانه را جمع می کنند و پای درختان میوه می ریزند به این نیّت که درختان بارورشوند و میوه ی بیشتری بدهند.
استان لرستان
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند و با خواندن : زردی مه د تو، سرخی تو د مه ؛ یعنی: زردی من از تو و سرخی تو از من و از روی آن می پرند.
استان مازندران
در روستاهای مازندران در شب چهار شنبه سوری، علاوه بر کشتی گرفتن و اسپند دودکردن، انواع آش ها پخته می شود از جمله آش هفت ترشی که از هفت نوع سبزی و هفت نوع ترشی و هفت نوع حبوبات در آن استفاده می شود و نیز گزنه آش که گزنه نو رسته پخته می شود. اعتقاد براین است که خوردن این آش بسیاری از بیماری ها و کسالت ها را از بین می برد.
استان مرکزی
در استان مرکزی، علاوه بر مراسم آتش بازی، رسوم سایر استانها که مردم از آنجا به تهران کوچیده اند دیده می شود.
جشن نوروز
جشن نوروز بزرگترین و مهم ترین جشن ایرانی است. این جشن ریشههای ژرف در تاریخ دیرینه مردم ما دارد. ایرانیان از اولین ملتهایی بودند که سالنامه داشتند و از حدود ۴۰۰۰ سال پیش تا کنون این جشن را با شکوه تمام برگزار میکنند. در باره پیدایش نوروز روایتهای گوناگون وجود دارد. آنچه مسلم است کسی قادر به پیداکردن چگونگی آغاز عید نوروز نیست. بهار به قدمت زمین است و انسان اندیش ورز، هر ساله پیروزی بر تاریکی ، سرما ، زمستان و سکون را از سوی نور ، گرما ، بهار و پویایی جشن گرفته است.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان تاریخ اسطورهای ایران نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی ، عنصری ، بیرونی ، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطورهای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند. جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود. در روایتی تاجگذاری جمشید پیشدادی را سرآغاز نوروز و جشن باستانی ایرانیان می دانند و می گویند شن باستانی را وی بنیاد نهاد و رسوم و آیین هایی برقرار ساخت. فردوسی درباره جمشید میگوید :
همه کردنیها چوآمد پدید / به گیتی جز از خویشتن ندید
چو آن کارهای وی آمد به جای / ز جای مهین برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت / چه مایه بدو گوهر اندر نساخت
که چون خواستی دیو برداشتی / ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا / نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او / فرو مانده از فرّهٔ بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار
روایتی دیگر کشف آتش از سوی ایرانیان را آغاز بهار و نوروز میداند. در افسانههای باستانی، نوروز و آتش پیوند تنگاتنگی باهم دارند. روایتی دیگر دست یافتن ایرانیان به آهن را سرآغاز بنیانگذاری نوروز می داند. یعنی دستیابی ایرانیان و انقلابی که با این کشف صورت گرفت ، سرآغاز زندگی نوین شد و نوروز نام گرفت.
روایت دیگر، روایت دین زردشت است. در این روایت اهورامزدا به کمک دوازده فرشتهی نگهبان امشاسپندان روزی شروع به خلق جهان کرد که بعدها نوروز نام گرفت. اهورامزدا هر روز به کمک یکی از فرشتگان نگهبان از خواب برمی خاست و به کمک او بخشی از جهان را می ساخت. سرانجام گیتی در دوازده روز ساخته شد. بامداد روز سیزدهمین همه نگران از دام گستری اهریمن، چشم براه برخاستن اهورامزدا بودند، هیچ فرشتهای نبود تا او را از خواب بیدار کند. یزدان تا غروب از خواب برنخاست. مردم روز سیزدهم را که بیم برنخاستن اهورامزدا از خواب می رفت و اگر چنین می شد جهان به پایان می رسید، نامیمون خواندند و برای گریز از بلاها و مصیبتها راهی دشتها شدند و سر به نیایش برداشتند. به باور زردشتیان نوروز (دازده روز آغاز سال نو) را باید به پاس اهورامزدا جشن گرفت. روز سیزدهم روزی منحوس است باید بیرون از خانه و شهر و در نیایش گذراند.
روایت دیگر میگوید که اهریمن همه برکتها را از زمین زایل کرد و باد را از وزش انداخت. همه درختان خشک شدند. بعد از آن روزی مردم شاهد طلوع آفتاب شدند. از برکت خورشید تمام چوب خشک سبز شدند. مردم این روز را نوروز نامیدند.
ابوریحان بیرونی در باره نوروز می نویسد: در صبح نوروز ، فجر سپید (آفتاب) به منتهای نزدیکی خود به زمین میرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک میجویند.
روایات فراوان دیگر نیز در باره پیدایش نوروز وجود دارد. با بررسی روایات گوناگون می توان نتیجه گرفت جشن نوروز سنتی دیرینه دارد. این سنت به پیش از تاریخ مدون و پیدایش دولت ها در ایران بر می گردد. در نتیجه نسبن دادن آن به شاهان نمی تواند صحت داشته باشد. ایرانیان از سال ها دور آغاز بهار را با شادی و سرور جشن می گرفتند، خانه تکانی می کردند و غبار اندوه و کینه را از سینه ها پاک می نمودند. لباس های روشن می پوشیدند و با دید و بازدید دوستی ها را ژرف تر و محکم تر می کردند. ما نیز چنین خواهیم کرد.
جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: ۵ روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵ روز دوم را به اشراف، ۵ روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، ۵ روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، ۵ روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران.
پنجه (خمسه مسترقه) :
پنجه (خمسه مسترقه) بنابر سالنمای کهن ایران هر یک از ۱۲ ماه سال ۳۰ روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال ۱۳۰۴، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.
میر نوروزی :
از جمله آیین های این جشن ۵ روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان «میرنوروزی» دوران حکومتش را «بیش از ۵ روز» نمی داند.
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل ۸۰ سال پیش آگاهی داریم. بی گمان آنها به حاجی فیروز تغییر شکل دادند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
داستان عاشقانه به نام عمـو نوروز و ننه سرما وجود دارد. عمـو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. ننه سرما عاشق عمـو نوروز است و عمـو نوروز نماد با نزدیک شدن خورشید هم هم هویت و نماد برکت است ننه سرما با زمین هم هویت و نماد آفرینش. دیدار زن و عمـو نوروز اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان عمـو نوروز بیدار نیست، آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد.
نوروز خوانی :
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونه ای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشتهاست. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استانهای مازندران ، گیلان ، خراسان و کردستان است. در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروزخوان گفته میشود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره گردی به شهرها و روستا های مختلف می روند و اشعاری در توصیف بهار و مدح صاحبخانه و یا ترانه های محلی، طلیعه سال نو را به صاحبخانه یا مغازه مژده داده و تبریک می گویند. این اشعار اکثرأ به زبانهای طبری و گیلکی و بیشتر فی البداهه و مناسب زندگی و خانواده صاحبخانه است و بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده میشود. صاحبخانه به نوروزخوان انعام می دهد. نوروز خوانی معمولا ده تا پانزده روز قبل از فرا رسیدن ایام عید نوروز شروع می شود.
نوروز خوانی توسط یک تیم چند نفره اجرا می شود. یک نفر آنها اشعار را می خواند ، یک نفر ساز می زند و با خواننده اشعار را همخوانی می کند و یا جواب میدهد و بالاخره نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می گویند ، هدایا را حمل میکند و همه باهم به در خانه های اهالی روستا می روند و می خوانند.
حسینعلی ملاح در مجله دنیای سخن (اسفند ۱۳۶۹) دربارهی زمان آغاز این سنت می نویسد: یکی از مراسم جشن نوروز، نوروزخوانی است. اگر بپذیریم که ایرانیان این سنت باستانی را همچنان نگهبانی کرده اند، باید گفته شود ، نوروزخوان هایی که در این روزگار در پاره ای از نقاط کشورمان به ویژه در صفحات شمال ایران معمول است یادگاری است از ترانه های متداول در روزگاران پیش از اسلام. وی در ادامه می نویسد: رسم چنین است که چند روز پیش از فرا رسیدن نوروز، سه یا چهار تن خواننده و نوازنده درِ خانه ها می روند و اشعاری متضمن فرارسیدن بهار و استقبال از نوروز و دعای خیر برای ساکنان خانه، همراه با نواهایی ساده و بی پیرایه می خوانند. ترانه های نوروزخوانان اغلب به صورت ترجیع بند است. خواننده اصلی متناسب با شان صاحبخانه ابیاتی بدیهه می سراید و چون به ترجیع می رسد، دسته جمعی می خوانند. گاه نیز تمام ترانه بطور گروهی خوانده می شود. شعر یکی از ترانه ها چنین است :
گل در گلستان آمد بلبل به بستان آمد / ای امت محمد نوروز سلطان آمد
نمونه ابیات رایج :
بهار آمد، بهار آمد، خوش آمد
باد بهارون بیمو
نوروز سلطون بیمو
مژده هادین دوستان
گل به گلستون بیمو
عید مردمون بیمو
بلبل در افغون بیمو
بهار آمد،بهار آمد،خوش آمد
نوروزتان نوروز دیگر
شما را سال نو باشد مبارک.
صد سلام و سی علیک
مشتی (خاله) سلام علیک
محله به محله مجمی
شمسه پیغوم یارمی
مشت تتی بیه مازرون
بموبموئه نوروزخون
دهید مژده که آمد عید نـــــــوروز
بهار آمد همه جا شد گلستان
خدایا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان ورا داماد گردان
عروسش صاحب اولاد گردان
به یاسین و الف لام و به فیروز
دهید مژده که آمد عید نـــــــوروز
هوا سرد است و بگرفته صدایم
که چند تا مرغنه باشد دوایم
ایا همشیره ی فرخ لقایم
بکش زحمت بیار عیدی برایم
جوانت خیر ببینه از دعایم
صاحب خانه نیز با دادن پول ، شیرینی ، گردو ، تخم مرغ ، برنج و یا نخود و کشمش به گرمی از آنان پذیرایی می کند.
سفره هفت سین
یکی از مقدمات اصلی نوروز ایرانیان سفره هفت سین است سفره ای که هنگام تحویل سال نو گسترده می شود، این سفره از سابقه تاریخی برخوردار بوده است. بر آن هفت خوراکی که حرف اول آن سین باشد می گذارند. هر یک از اجزای آن نماد و نشانه ویژهای بر سفره نوروزی است. به آن به سلامتی، سعادت و سرسبزی فال نیک می زنند. اما عاملی که نوروز را از دیگر جشن های ایران باستان جدا کرد و باعث ماندگاری آن تا امروز شد، فلسفه وجودی نوروز یعنی زایش و نوشدنی است که همزمان با سال جدید در طبیعت نیز دیده می شود.
یکی از نمودهای زندگی جمعی، برگزاری جشن ها و آیین های گروهی است، گردهم آمدن هایی که برای سرور و شادمانی شکل می گیرند. همه ملت ها این گونه جشن و سرور دارند که نشان از حیاتی بودن و انسانی بودن آن است. جامعه ایران در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان توجه ویژه ای داشت. آنها بر اساس آیین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیرگان ، مهرگان ، سده و اسپندگان را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار می کردند. در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند. به هرحال در آیین های باستانی ایران برای هر جشن “خوانی” گسترده می شد که دارای انواع خوراکی ها بود. خوان نوروزی “هفت سین” نام داشت و می بایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده می شد.
به احتمال بسیار زیاد “هفت سین” نخست “هفت شین” بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است. شراب، شمع، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق، شایه [میوه] و شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. با چیرگی اسلام بر ایران چیدن سفره “هفت شین” ممنوع شد. ایرانیان برای حفظ آیین خود شراب را به سرکه و شمشاد را به سبزه، بقیه شینها را با سین جایگزین کردند و با افزودن قرآن به سفره هفت سین، این سنت دیرپای را از خطر نابودی نجات دادند. بعدها دیوان حافظ و تفال به آن نیز جزء جدایی ناپذیر مراسم جشن نوروز شد. شاعری در یک دوبیتی معاصر ریشه این سنت را از زمان کیانیان که در اصل به صورت هفت شین بوده است ، این گونه به نظم می کشد:
روز نوروز در زمان کیان / می نهادند مردم ایران
شهد و شیر و شراب و شکر ناب / شمع و شمشاد و شایه اندر خوان
آنچه امروز بر سفره هفت سین می چینیم ، عبارت اند از : سیب ، سرکه ، سمنو ، سماق ، سیر ، سنجد و سبزی (سبزه). هریک نشانه ویژهای هستند و فلسفه قرار گرفتن آنها بر سفره هفت سین، به قرار زیر است:
سمنو : نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود.
سیب : نماد باروری است و زایش است. در گذشته سیب را در خم های ویژه ای نگهداری می کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه می دادند. می گویند که سیب با زایش هم نسبت دارد، بدین صورت که اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف می کرد و نیمی از آن را به زن و نیم دیگر را به شوهر می داد و به این ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها می شد.
سنجد : نماد عشق و دلباختگی است و از مقدمات اصلی آفرینش و زایندگی.
سبزه : نماد شادابی و سرسبزی و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت و محیط زیست است.
سماق و سیر : نماد چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می روند.
تخم مرغ : تخم مرغ نماد زایش و آفرینش است.
آینه : نماد روشنایی است و حتماً باید در بالای سفره جای بگیرد.
شمع : شمع مظهر روشنایی و دشمنی با تاریکی است.
آب و ماهی : نشانه برکت در زندگی هستند.
سکه : با آرزوی برکت و درآمد بیشتر انتخاب شده است.
شاخه های سرو ، دانه های انار ، گل بیدمشک ، شیر نارنج ، نان و پنیر ، شمعدان و… را هم می توان جزو اجزای دیگر سفره هفت سین دانست. بر سر سفره زرتشتیان در کنار اسپند و سنجد ، آویشن هم دیده می شود. یک کتاب محبوب هم یکی از پایه های اصلی خوان نوروزی است که دیوان حافظ رایجترین آن است.
سیزده بدر
مردم سیزدهمین روز بهار را در دامن زیبای طبیعت جشن می گیرند. به سیر و سیاحت و دیدار رستاخیز طبیعت می روند. سبزه های سفره هفت سین را دور می اندازند و تا غروب آفتاب در دامن طبیعت می مانند.
سیزدهبدر دارای آیینهای ویژهای است : گره زدن سبزه ؛ سبزه به رود سپردن ؛ خوردن کاهو و سکنجبین ؛ پختن خوراکهای گوناگون به ویژه آش رشته
یکی از آیینهای این روز سبزه گره زدن است که بیشتر جوانان در این روز این کار را انجام میدهند. گره زدن سبزه به معنای گره زدن زندگی با طبیعت و محیط زیست است که هیمشه سبز و شاداب باقی بمانیم. قلب جشن نوروز، خانه تکانی کاشانه و دل ، زدودن غبار غم و کینه از سینه و دیدار خانواده و دوستان و تحکیم مهر و دوستی است.
دوست عزیز اگر مراسم رایجی در محل زندگی و در خانواده شما در رابطه با سده ، چهارشنبهسوری ، نوروز و سیزه بدر و سایر آیین های نوروزی رایج است و در این نوشته مطرح نشده ، بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر برایمان بنویسید.