زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.هر چند که مطالعه بر روی این زبان پیشینه طولانی در نزد خاورشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی، تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. همچنین این زبان به زبان تالشی نزدیک است.زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
آذری نام زبانی ایرانی است که در آذربایجان و تا پیش از گسترش زبان کنونی ترکی بدان تکلم می شد. سخن گفتن به زبان آذری در آذربایجان طی نخستین سده های اسلامی و نیز ایرانی بودن آن در منابع متعدد همان دوره تصریح و تصدیق شده است. اینک همه هم داستان اند و در واقع جای هیچ گونه تردید جدی وجود ندارد که پیش از ورود ترکان مردم آذربایجان و زنجان نیز همانند مردم سایر مناطق ایران به یکی از زبانهای ایرانی گفتگو می کردند.امروزه در سرزمین آذربایجان نه به زبان کهن و ایرانی آذری بلکه به زبانی از شاخه آلتایی سخن گفته می شود اما انبوهی از اسناد و آثار و شواهد تاریخی و زبان شناختی به موجودیت و اصالت زبان ایرانی آذری در این منطقه پیش از رواج و چیرگی زبان ترکی کنونی تصریح دارند.
کهن ترین منبعی که از زبان آذری به عنوان یکی از زبانهای ایرانی یاد کرده ابن مقفع(کشته شده در ۱۴۹ق) است که گفته وی در کتاب فهرست ابن ندیم(ص ۲۲) نقل شده است. به گفته ابن مقفع زبان آذربایجان پهلوی(الفهلویه) بوده که منسوب است به پله(فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و آذربایجان بوده است. همین گفته را حمزه اصفهانی و خوارزمی نیز نقل کرده اند. پس از وی مسعودی مورخ اوایل سدهی چهارم ق. در کتاب خود پس از ذکر نام بلاد ایران(مانند: آذربایجان، ری، طبرستان، گرگان، هرات، مرو، سیستان، کرمان، فارس، اهواز و…) میگوید که: همه این بلاد کشوری واحد بودند و پادشاه و زبانی واحد داشتند جز این که در برخی واژگان تفاوتهایی داشتند…….مانند پهلوی، دری، آذری و دیگر زبانهای فارسی.
ابواسحاق ابراهیم اصطخری جغرافی نگار سدهی چهارم ق. در نوشتار خود به صراحت زبان مردم آذربایجان را فارسی(الفارسیه) می خواند. ابن حوقل(اواخر سدهی چهارم ق) نیز همین سخن را بازگفته و به روشنی می نویسد که زبان مردم آذربایجان و بیشتر ارمینیه فارسی است.
ابوعبدالله مقدسی نویسنده اواخر سده چهارم ق. سرزمین ایران را به هشت اقلیم تقسیم نموده و مینویسد: زبان مردم این هشت اقلیم ایرانی است جز اینکه برخی دری و بعضی پیچیده(منغلق) است و همه آنها فارسی نامیده میشود. وی می افزاید که فارسی آذربایجان در حروف به فارسی خراسان شبیه است.
در اوایل سده هفتم ق. یاقوت حموی می نویسد: مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری(الآذریه) می نامند و برای دیگران مفهوم نیست. حمدالله مستوفی مورخ اوایل سدهی هشتم ق. درباره زبان مردم مراغه می نویسد: زبانشان پهلوی مغیر است و درباره زبان مردم زنجان میگوید: زبانشان پهلوی راست (کامل) است و درباره زبان مردم گشتاسفی(ولایتی میان اردبیل و باکو) اظهار می دارد که زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است.
در سده دوازدهم ق. اولیای چلبی جهانگرد اهل عثمانی درباره مردم تبریز می نویسد: ارباب معارف آن به فارسی تکلم می کنند و دربارهی مراغه می گوید: اکثر زنان مراغه به زبان پهلوی گفتگو می کنند(ریاحی خویی، ص ۴-۳۳).
از مجموعه این اسناد و شواهد تاریخی به روشنی بر می آید که مردم آذربایجان تا پیش از گسترش و چیرگی کامل زبان کنونی ترکی در عصر صفوی به یکی از زبانهای ایرانی که گاه پهلوی و گاهی آذری خوانده شده و با زبان مردم ری و همدان و اصفهان پیوسته و خویشاوند بوده سخن می گفته اند چنان که می بینید در هیچ یک از اسناد و منابع تاریخی این دوره زبان مردم آذربایجان ترکی دانسته نشده است.
فرایند تدریجی ترک زبان شدن آذربایجان و در کنار آن اران و آناتولی از عصر سلجوقی با اسکان هدفمند ایلات بیابانگرد ترکمان در این نواحی به منظور نبرد با بلاد به اصطلاح کفر(ارمنستان، گرجستان و بیزانس) آغاز گردید و در این زمان برای نخستین بار زبان ترکی به گوش بومیان پهلوی زبان آذربایجان رسید.
در دوره مغولان که بیشتر لشکریانشان ترک تبار بوده و آذربایجان را تختگاه خود ساخته بودند ایلات و لشکریان ترکمان و مغول متعددی در آذربایجان سکونت گزیدند و صاحب اقتاعات بسیاری در این سرزمین شدند. با حاکمیت و نفوذ مستقیم ترکمانان آق قویونلو(۸۷۴-۷۸۰ ق) و قرا قویونلو(۹۰۸-۸۷۴ ق) به آذربایجان پشتوانه حکومتی زبان ترکی و نیاز مردم به تماس با عمّال حکومتی ترک زبان موجب گسترش زبان ترکی و عقب نشینی تدریجی زبان ایرانی آذری شد. در عصر صفویه به سبب چیرگی و انبوهی تیره های ترک زبان و شیعه هواخواه خاندان صفویه که شاهان صفوی آنان را برای پشتیبانی خود از شرق آناتولی و شمال سوریه به آذربایجان جذب کرده بودند بیشتر کارهای سیاسی، دولتی و لشکری به زبان ترکی انجام می گرفت و مردم ناگزیر بودند زبان ترکی را فرا بگیرند و از این رو زبان آذری رفته رفته جای خود را به زبان فرمانروایان داد تا جایی که در اواخر سدهی یازدهم ق. ترکی در تمام شهرهای بزرگ آذربایجان رایج و غالب گردید(کارنگ، ص ۲۶؛ فقیه، ص ۱۹۰-۱۸۷؛ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی) اما با اشغال چند ده ساله بخش عمده ای از آذربایجان به دست مهاجمان ترک عثمانی در زمان شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی بود که دگرگشت قطعی زبان آذری به ترکی، حاصل گشت با این حال زبان ایرانی آذری به کلی از آذربایجان رخت بر نبست و تا امروز نیز در پاره ای از مناطق هنوز به این زبان تکلم میشود.
در کنار اسناد و شواهد تاریخی که به وجود و اصالت زبان ایرانی آذری دلالت و تصریح دارند آثار زبانشناختی فراوانی نیز از زبان آذری برجای مانده و در دسترس است. این آثار شامل نمونه های مکتوب(نظم و نثر) و نمونه های شفاهی(گویشهای بازمانده از زبان آذری) است. شماری از نمونه های مکتوب شناسایی شده و بازمانده از زبان آذری بدین قرار است.
۱- ملمعی از همام تبریزی(۷۱۴-۶۳۶ ق) به فارسی و آذری:
بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست // کوام و آذر دلی کویا بتی مست // دلام خود رفت و میدانم که روژی // به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست // به آب زندگی ای خوش عبارت // لوانت لاود جمن دیل و کیان بست // دمی بر عاشق خود مهربان شو // کزی سر مهرورزی کست و نی کست // به عشقات گر همام از جان برآیذ // مواژش کان بوان بمرت وارست // کرم خا و ابری بشم بوینی // به بویت خته بام ژاهنام سرمست(فقیه، ص ۱۹۶؛ انصافپور، ص ۲-۷۱).
۲- غزلی از همام تبریزی با این مطلع: خیالی بود و خوابی وصل یاران // شب مهتاب و فصل نوبهاران که بیت آخر آن به زبان آذری است: وهار و ول و دیم یار خوش بی // اوی یاران مه ول بامه وهاران(کارنگ، ص ۱۳).
۳- یک دوبیتی از یعقوب اردبیلی که در تذکره هفت اقلیم(تألیف در ۱۰۰۲-۹۹۶ ق) نقل شده است: رشته دستت بلا کلکون کریته // تو بدستان هزاران خون کریته // در آیینه نظر کن تا بوینی // که وینم زندگانی چون کریته(کارنگ، ص ۱۳)؛ یعنی دستت را ای بلا! گل گون میکنی تا با دستان(بلبل) هزاران خون کنی. در آینه نظر کن تا خود را ببینی تا ببینم چگونه زندگی خواهی کرد؟(فقیه، ص ۱۹۵).
۴- یازده دو بیتی از شیخ صفی اردبیلی(نیای شاهان صفوی) که در کتاب صفوه الصفای ابن بزاز(تألیف در ۷۶۰ ق) و سلسله النسب صفویه شیخ حسین از نوادگان شیخ زاهد گیلانی و معاصر شاه سلیمان صفوی نقل شده است. از جمله:
صفیم صافیم گنجان نمایم // به دل درده ژرم تن بیدوایم // کس به هستی نبرده ره باویان // از به نیستی چو یاران خاک پایم. دلر کوهی سر او دید نه بور // عشقر جویی که وریان بسته نه بور // حلمر باغ شریعت مانده زیران // روحر بازی به پرواز دیده نه بور(کسروی، ص ۴۳ و ۴۶).
۵- اشعاری از مهان کشفی از بزرگزادگان اردبیلی معاصر شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی. از جمله: اشته چشمان چمن دل برده ما // لو از خون دیلیم خورده ما // مگر خون به هر شیری که ته خورد // که بان خون خوردنر خو کرده ما(کسروی، ص ۵۷).
۶- اشعاری از معالی که احتملاً معاصر کشفی بوده است مانند:
انوی ناله غم اندوته زانی // که قدر زر خالص بو ته زانی // بوران پروانیا با هم بسوزم // حال سوته دلان دل سوته زانی(کسروی، ص ۵۹).
۷- یک جمله از زبان تبریزیان در نزهه القلوب حمدالله مستوفی(۷۴۰ ق): تبارزه(تبریزیان) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند گویند انگور خلوقی بی چه در درّ سوه اندرین یعنی انگور خلوقی(انگوری مرغوب) است در سبد دریده(ص ۹۸).
۸- سه جمله از شیخ صفی در صفوه الصفای ابن بزاز: کار بمانده کار تمام بری ( ای خانه آبادان کار تمام بود). گو حریفر ژاته(سخن به صرف بگو حریفت رسیده). شروه مرزدان به مرز خود بی(کسروی، ص ۷-۳۶؛ رضازاده ملک، ص ده- یازده).
۹- یک جمله از زنی عارف به نام ماما عصمت اسبستی که در حدود ۷۶۰-۸۲۷ ق. در تبریز می زیسته خطاب به برزگری که به وی بی احترامی کرده بود: چکستانی مپسندیم(ای به ناگاه مرده نمیپسندی مرا؟)(فقیه، ص ۱۹۴؛ کارنگ، ص ۱۴؛ رضازاده ملک، ص یازده).
۱۰- یک جمله از پیر حسن زهتاب تبریزی خطاب به اسکندر قراقویونلو: اسکندر! رودم کشتی رودت کشاد( اسکندر! فرزندم را کشتی [خدا] فرزندت را بکشد)(ریاحی خویی، ص ۳۱).
افزون بر این نمونه های نظم و نثر بازمانده از زبان آذری واژگان بسیاری نیز از این زبان در واژه نامه های کهن بر جای مانده است در این متون واژگان متعلق به زبان آذری با عباراتی مانند در ولایت آذربیجان گویند یا در زبان آذربایجان/ آذربایجانی گویند نقل شده است. این واژگان به آشکارا ایرانی اند و هیچ فرهنگ نویسی این لغات آذربایجانی را متعلق به زبان ترکی ندانسته و نخوانده است جالب آن که در واژه نامه ای به نام فرهنگ جهانگیری(سدهی یازدهم ق) به صراحت میان زبان مردم آذربایجان و زبان ترکی جدایی نهاده نوشته شده است: آژخ(زگیل): به ترکی لوینک و به زبان تبریز سکیل گویند(کیا، ص ۱۵). در ادامه، به نمونه هایی از این واژگان آذری اشاره می شود:
چراغله = کرم شب تاب، زوال = انگشت، زیوال = شبنم، سودان = سار، سور = لوچ، شفت = ناهموار، شم = کفش، نگ/تگ = کام دهان، کلاه دیوان = قارچ، کنگر = جغد، مشکینپر = خفاش، مله = ساس، انین = نیزه، تیته = مردمک، برز = بلندی، کریوه = عقبه، سهراب = سرخاب.
گروه دیگری از نمونه های بازمانده از زبان آذری آثار شفاهی یا گویشی این زبان است با وجود تضعیف روز افزون زبان ایرانی آذربایجان از زمان چیرگی مغول و نفوذ و فرمانروایی تیره های ترک زبان بر آذربایجان در عصر ترکمانان صفوی گویشهای این زبان به کلی از میان نرفت بلکه هنوز در نقاط مختلف آذربایجان و نواحی پیرامون آن به طور پراکنده به آن سخن گفته میشود این گویشها از شمال به جنوب عبارتاند از:
۱- کرینگان از روستاهای دیزمار خاوری از بخش ورزقان شهرستان اهر. ۲- کلاسور و خوینه رود از روستاهای بخش کلیبر شهرستان اهر. ۳- گلین قیه از روستاهای هرزند از بخش زنوز شهرستان مرند. ۴- عنبران از بخش نمین شهرستان اردبیل. ۵- بیشتر روستاهای بخش شاهرود خلخال. ۶- شماری از روستاهای طارم علیا. ۷- روستاهای اطراف رامند و جنوب غربی قزوین. ۸- تالش از الله بخش محله و شاندرمین در جنوب تا تالش شوروی سابق در شمال که اصولاً به زبانهای تاتی آذربایجان بازبسته اند.
قابل توجه کسانی که سرزمین و زبان مادریشون رو فراموش کردن و خودشون رو وصل به ترکیه میکنن