اسطوره واژه ای است عربی که آن را به دو صورت توجیه و ریشه یابی کرده اند: یکی اینکه « اساطیر» از فعل «سطر»(نوشتن) و اسم آن یعنی «سطر» است و صیغه جمع یا جمع الجمع اسطار یا اسطیر یا اسطیره یا اسطور یا اسطوره است. دوم اینکه «اساطیر» جمع «اسطوره» است و واژه اسطوره هم معرب واژه یونانی «ایستوریا» (Istoria) که در زبان انگلیسی به صورت هیستوری (History) به معنای تاریخ و استوری (Story) به معنای داستان و خبر درآمده است. که البته امروزه بیشتر لغت شناسان عرب مایل به نظر دوم هستند.
معنی اسطوره
میتوس (Mythos) در کلام یونانیان به معنی “افسانه”، “قصه”، “گفت و گو” و “سخن” بوده، اما نهایتاً به چیزی اطلاق گردید که « واقعاً نمی تواند وجود داشته باشد. هرچند اسطوره در دیدگاههای مختلف تعاریف و تعابیر متعدد دارد، اما در یک کلام می توان آن را اینگونه تعریف نمود: اسطوره عبارت است از روایت یا جلوه ای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی به کار می بندد اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونه ای نمادین، تخیلی و وهم انگیز می گوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت، و در نهایت، اسطوره به شیوه ای تمثیلی کاوشگر هستی است. میرچا الیاده دین شناس رومانیایی اسطوره را چنین تعریف میکند:
اسطوره نقلکنندهٔ سرگذشت قدسی و مینوی است، راوی واقعهایست که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ دادهاست. به بیان دیگر: اسطوره حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجستهٔ موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصهٔ وجود نهادهاست. بنابراین، اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کردهاست. اسطوره فقط از چیزی که براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن میگوید. شخصیتهای اسطوره موجودات فراطبیعی اند و تنها بدلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام دادهاند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز مینمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را عیان میسازند.
در مقابل هستند عده دیگری که به اسطوره صرفاً از سر انکار مینگرند. این گروه اسطوره را یکی از الگوهای تاریخی یا سازوارهای کهنه و از کار افتاده میبینند که بیشرفت بشر آن را از رده خارج کردهاست. در نظر یونگ و فروید اسطورهشناسی دانشی است که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمدهاست.(والتر اودانیک)
علل شباهت اساطیر
هنگامی که اسطوره های ملل مختلفی را بررسی می کنیم عناصری در آنها می یابیم که فوق العاده به هم شبیه هستند، مثلاً حادثه طوفان که به واسطه آن تمام جهان را آب فرا می گیرد و به جز افراد بخصوصی، بقیه هلاک می شوند، در بین ملتهای یونان،بین النهرین، چه بابل و چه سومر، هند، عبریان و اقوام مایا و آزتک، رایج بوده است.همین طور آفریده شدن انسان از زمین و خاک و تصور اینکه آسمان پدر و زمین مادر است.اینگونه مثالها فراوان یافت می شود. اما اینهمه شباهت را چگونه می توان توجیه کرد. در بین مکاتب اسطوره شناسی، پیروان نظریه نشر و پراکندگی « خاستگاه همه اساطیر را از یک سرچشمه و یک سرزمین می دانند که اساطیر از آنجا به نقاط دیگر نشر یافته اند و معمولاً این نقطه آغازین تمدن بشری را بابل، هند و یا مصر می دانند.» اما قبول این نظریه مشکل است و آن را رد کرده اند. یونگ روانشناس سوئیسی در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که در این عالم غیر از تصادف و اصل علیت، چیز دیگری هم وجود دارد. وقایعی در جهان روی می دهد که درست با اندیشه ای که ما درباره آنها داریم، همزمان هستند در صورتی که نه فکر ما علت آن وقایع بوده است و نه آن وقایع فکر ما را به وجود آورده است. از این گونه است تصور حضور کسی و حضور ناگهانی او، به خواب دیدن مرگ کسی و درگذشت او. شبیه به همین کیفیت وقوع امری واحد در نقاط مختلف جهان است بی آنکه هیچ گونه ارتباطی در کار بوده باشد مانند پرستش خورشید، اعتقاد به رستاخیز و جز آن. یونگ این مقارنه (یعنی وقوع دو حادثه در لحظه ای واحد، بی آنکه یکی علت دیگری باشد) را ناشی از «مفاهیم کهن» یا «کهن الگو» می داند.
___________________________________________________
منابع:
. والتر اودانیک، ولودیمیر. یونگ و سیاست. ترجمهٔ علیرضا طیب. نشر نی. ۱۳۷۹. [ISBN 964-312-47-5]
. رضائی،مهدی، آفرینش و مرگ در اساطیر، چاپ اول ،ص ۲۳
. وارنر،رکس، دانشنامه اساطیر جهان، برگردان: ابوالقاسم اسماعیل پور، ص۱۵
. اسماعیل پور، ابوالقاسم، اسطوره،بیان نمادین، انتشارات سروش، چاپ اول، ص۱۳
.آفرینش و مرگ در اساطیر، صص ۴۵و۴۶