چهارشنبه , آذر ۲۸ ۱۴۰۳

جنگ های نادرشاه افشار

تندیس نادرشاه افشار

نبرد دامغان بین اشرف پهلوی و نادر شاه

نبرد دامغان یا نبرد مهماندوست، جنگی است که در سال ۱۱۰۸ ه.ش در اطراف دهکده مهماندوست ، ۲۵ کیلومتری شرق دامغان بین نیروهای نادرشاه افشار و اشرف افغان درگرفت .شاه طهماسب، که بازیافتن تاج و تخت نیاکانش را نزدیک می دید و مشتاق بود که شکست پدر را جبران کند و انتقام خون هزاران تن از اتباع خود را بگیرد، تصمیم گرفته بود که به اصفهان بشتابد و اشرف را وادار به جنگیدن کند. ولی نادر او را از این نقشه منصرف کرد. سردار زیرکش به او چنین گفت که بُعد مسافت تا پایتخت دشواری هایی در پیش دارد؛ و گذشته از این، کارهایی که اشرف در اصفهان انجام داده است حاکی از آن است که وی قصد دارد به رویارویی اعلیحضرت بشتابد، و در نتیجه افغانها ضمن حرکت بیشتر خسته و کوفته خواهند شد و نیروهای تازه ای نیز به اشرف نخواهند پیوست، زیرا او تنها کسانی را درون سپاه کرده که به آنها باور داشته است.

همچنین یادآور شد که هر چه بیشتر اشرف از اصفهان دور شود، پس نشینی او دشوارتر و خطرناک تر خواهد بود؛ ولی، برای آنکه او(نادر) خراسان را نمایشگر جنگ نکند و از سوی دیگر از خدمت های اتباع باوفای اعلیحضرت مانند قاجارها و بیاتها محروم نماند، نیاز است که مسافتی به رویارویی اشرف بشتابد. بنابراین، پس از گذر چندین فرسنگ راه به آهستگی، با پادشاه و همه سپاه در پیرامون دامغان اردو زد، و این کار را پیش از رسیدن اشرف به آن نزدیکی انجام داد. نادر با این محل که در نزدیکی رشته کوه های کرانه های دریای کاسپین جای داشت آشنا بود و می خواست در هنگام نیاز به آن بخش فرار کند. پس از آنکه نادر به هنگام لشرگاه خود را نشان کرد و تا چند روز سربازان را به آسودگی واداشت، اشرف با همه نیروهای خود در رسید.دیر پاییده بود که افغانها بیشتر به کشتار ایرانیها پرداخته و با آنها جنگی نکرده بودند و بیشتر نه با توانایی برتر و آشنایی بیشتر با جنگ افزار، بلکه با نعره ها و یورش های سخت آنها را وادار به فرار ساخته بودند؛ و چون در این هنگام باور به پیروزی خود داشتند به اشرف پافشاری می کردند که یورش را آغاز کند اشرف از دیدن جاگیری مناسب ایرانیها دریافت که با سرداری آزموده سروکار دارد و باید با احتیاط بسیار جنگ را آغاز کند، به ویژه آنکه سرنوشت او مربوط به سرانجام آن بود. در ساعت هایی که وی اوقات خود را در تردید می گذرانید، افسرانش به او گفتند که اگر شایع شود که وی از حمله به ایرانیها بیم دارد، کشاورزان دیگر آذوقه نیاز را به لشکرگاه او نخواهند آورد و افغانها وادار خواهند شد با دشواری بیشتر جنگ را آغاز کنند.بنابراین اشرف، پس از آنکه نیروهای خود را هماهنگ کرد، در دوم اکتبر ۱۷۲۹ به همان سختی که افغانها آن را پیروزآور می دانستند به دشمن یورش برد.دست چپ سپاه افغان‌ها را صیدال خان و دست راست آن را محمدامین خان اعتمادالدوله هر کدام با بیست هزار سپاهی رهبری می کردند. کل سپاه افغان‌ها بیش از پنجاه هزار نفر بود.نادر کلیه قوای خود را که بیست و پنج هزار نفر بودند به صورت یک واحد یکپارچه در آورد و تاکید کرد که پیش از فرمان او کسی کمترین حرکت یا شلیکی نکند. نیروهای نادر در برابر او پایداری کرد و با سرآمد هماهنگی به شلیک توپخانه او پاسخ داد و در تاثیر افغانها قرار نگرفت. اشرف که از هماهنگی دسته های سپاه ایران در شگفت مانده، ولی وامانده نشده بود نیروهای خود را از یورش بازداشت، و به نیرنگی که در جنگ با ترکان عثمانی از آن بهره برده بود کمک گرفت. برای این کار، به دو گروه از سربازان که هر یک برگرفته از سه هزار تن می شد فرمان داد که زیر فرمان کار آزموده ترین افسرانش دور بزنند و از پشت و گوشه ها به دشمن یورش برند، و خود از جلو به رویارویی ایرانیها شتافت. طهماسب قلی که هر بخش را زیر نظر داشت آماده یورش به دشمن شد، و با چنان دلاوری یورش آنها را پس راند که همگی را تارومار ساخت؛ و پس از آنکه شلیک توپ ها را رو به روی آنها کرد، نوبت او رسید و به سختی به آنها یورش برد و به آسانی بر آنها چیره شد.پیدا نیست در این جنگ از پای در آمده های دو سو چه اندازه بود. می توان حدس زد که افغانها کشته های زیادی دادند و شترها و زنبورکها و چادرها و همه باروبنه آنها بدست پیروز شوندگان افتاد. افغانها پس از این شکست به تهران گریختند و مسافت دویست میل را در دو روز طی کردند. در این شهر، پس از چپاول دارایی مردم و کمی آسودن، به سختی خود را به اصفهان رساندند.

جنگ مورچه خورت نبرد نادرشاه با اشرف افغان

در فاصله ۴۵ کیلومترى اصفهان قصبه‏ اى وجود دارد که آن‏را مورچه‏ خوار یا مورچه‏ خورت مى‏نامند. علت نامگذارى آن به این اسم مشخص نیست و در کتابهاى تاریخ و سیاحتنامه‏ ها به هر دو نام خوانده شده است. از جمله حوادث مشهور در این قصبه نبرد بزرگ نادرشاه افشار با اشرف افغان بود. در این جنگ پایتخت آن زمان ایران یعنى اصفهان گشوده شد و حکومت افاغنه بر ایران پایان یافت. اهمیت نبرد بیشتر از آن جهت بود که اشرف افغان با توجه به نحوه جنگیدن نادر و سپاهیانش و تجاربى که در پیکار گذشته [مهماندوست دامغان ]بدست آورده بود در مورچه‏ خورت آرایش جنگى آنها را تقلید و بکار بسته بود، از طرفى عثمانی ها در این اردوگاه به او یارى رسانده و درصدد بودند که نگذارند دست نشانده آنها مغلوب گردد. در اطراف قریه مورچه‏ خورت تپه‏ هاى مرتفعى وجود داشت و اشرف براى جلوگیرى از قواى نادرى تصمیم گرفت از استحکامات طبیعى این تپه ‏ها بهره گیرد و سپاهیان و توپخانه خود را در اینجا مستقر سازد، او قصد داشت در این جنگ جنبه تدافعى پیش گیرد و با استتار توپخانه و سواره نظام، در زمان مقتضى ضربه کارى را به سپاهیان نادر وارد سازد. وقتى قواى نادر به مورچه‏ خورت نزدیک شد در فاصله نسبتاً دورى از دشمن اردو زد و بوسیله جاسوسان و تنى چند از اسراى دشمن از تدارک مفصل نیروى نظامى اشرف افغان آگاه گردید. سردار دلاور افشار نقشه جنگى تازه‏اى طرح کرد و بر آن شد بدون برخورد با قواى دشمن از قسمتى از تپه ‏ها که فاقد مدافع است قواى خود را عبور داده و به اصفهان بتازد این امر موجب مى‏شد که اشرف براى جلوگیرى از تصرف اصفهان از نقشه تدافعى خود چشم پوشیده و به حمله دست بزند در نتیجه طرفین همانند جنگ هاى گذشته درگیر مى‏ شدند و با روحیه خوبى که قواى نادرى داشتند شکست در اردوى اشرف مى‏ افتاد و ضمناً محل اختفاء توپخانه دشمن نیز افشا مى‏ گردید.سپیده‏ دم روز بیستم، ربیع‏ الثانى سال ۱۱۴۲ ه ق این نقشه ماهرانه به مرحله اجرا درآمد. اشرف افغان و یارانش که مراقب اردوگاه خویش بودند از مانورهاى سپاهیان نادر به هراس افتاده و تصمیم به مدافعه گرفتند. به فرمان نادر لشگریان به سه دسته تقسیم شدند و هر یک براى اجراى هدفهاى خود عازم میدان جنگ گردیدند. یک دسته از تفنگچیان مأموریت یافتند که محل توپخانه‏ هاى دشمن را کشف و تصرف نمایند اجراى این امر کار دشوار و خطرناکى بود با این‏حال پیشرفت این عده سبب شد که به دستور اشرف توپها آتش کرده و بدین‏ ترتیب محل تمرکز آنها افشا شد. پس از آن گروهى از جانبازان ارتش نادرشاه با دادن تلفات سنگینى به محل توپخانه رسیده و موفق به تصرف توپ ها و نابودى توپچیان شدند. با تصرفِ توپخانه دشمن، حملات قشون نادرى با حرارت بیشترى دنبال شد و مواضع و استحکاماتى که اشرف آن همه به آن دل بسته بود، یکى پس از دیگرى اشغال شد.پس از فرار اشرف خیمه و لشگرگاه و لوازم او و سردارانش به چنگ سپاه نادرى افتاد. تصرف این همه غنایم که به قول مؤلف کتاب جهانگشا قیمت آن از میزان قیاس بیرون بود، امکان داشت سربازان را از تعقیب دشمن باز دارد و تصرف مال دنیا آنها را به جان هم اندازد. نادر که به این مسئله پى برده بود فرمان داد تا تمام غنایم را در جائى دیگر گرد آورند و آنگاه همه را طعمه حریق سازند. دستور او بلادرنگ اجرا شد. در روز ۲۳ ربیع‏ الثانى سال ۱۱۴۲ نادر و یارانش عازم اصفهان شدند. البته قبل از ورود او به این شهر اصفهانی ها وظیفه خود را به نحو اکمل به انجام رسانده بودند به این معنى که قبل از پیکار نادر اصفهانی ها که بخاطر جنایات افغانها از مرده آنان نیز مى‏ترسیدند با شمشیر و کارد و تبر به جان آنها افتاده و آنان را روانه دیار عدم ساختند. با حمله سپاه نادر اصفهان و پس از آن ایران از لوث وجود آنان پاک شد.

جنگ کرنال نبرد نادرشاه برای تصرف هندوستان

یکى از زرین ترین برگ هاى فتوحات نادر پیروزى بر سپاه هاى هندى بود. هندوستان در ۱۷۰۷ امپراتورى بزرگ و قدرتمندى بود که از نظر ثروت و جمعیت رقیبى در منطقه نداشت. در ۱۷۱۹ با روى کار آمدن محمدشاه (رقیب نادر) شمارش معکوس براى سقوط این امپراتورى آغاز شد. اشتباه احمقانه او پناه دادن به فراریان قندهار و کشتن قاصد نادر بود. مشاورین او هرگز تصور نمى کردند که سربازان نادر بتوانند افغانستان را کامل فتح کرده و قصد دهلى را کنند اما مقدر چنین بود که هندوستان ضربه اول در قرون جدید را از همسایه غربى خود بخورد.

فتح کابل

نادر براى آنکه گرفتار کوه هاى جنوب افغانستان (پاکستان امروزى) نشود هزار کیلومتر راه خود را دور کرده و خود را به کابل در شمال رساند. کابل سر راه تنگه خیبر و تنها راه ورود به افغانستان بود. این بار نادر خود را با سرسخت ترین قبایل افغان طرف دید. وى تنها پس از آن که توانست کابل را بگیرد جان گرفت چرا که پول و آذوقه او رو به اتمام بود اما نبردهاى پراکنده و خسته کننده تنگه خیبر عملیات نظامى او را ماه ها با مشکل مواجه کرد.محمد شاه و اطرافیانش در دهلى گمان مى بردند نادر از سند عبور نمى کند. فتح پیشاور و عبور از سند آنقدر ناگهانى صورت گرفت که هند نتوانست از ثروت و جمعیت خود براى جلوگیرى از نزدیک شدن نادر استفاده کند.اکنون نادر در ۱۰۰ کیلومترى دهلى در دشت کرنال بود. ورود صاعقه آساى نادر محمد شاه متوحش را وادار کرد که ورود او را به شبه قاره هند باور کند و با سپاهى بزرگ به نبرد با او بیاید. اشتباه بزرگ بعدى محمدشاه دودمان وى را به باد داد چرا که وى به جاى آن که از سپاه بزرگ خود براى حمله پیشگیرانه به نادر استفاده کند به انتظار حمله نادر نشست حال آن که سپاه هند به گفته مورخینى چون فروغى ۳۰۰ هزار سرباز و ۲۰ هزار فیل بود و سپاه خسته نادر با ۸۰ هزار نفر قاعدتاً نباید از پس هجوم آن ها برمى آمده است. سعادت خان سردار هندى پس از آن که پادشاه حرف او را براى هجوم گوش نمى دهد با ۳۰ هزار نیرو از سایر نیروها جدامى شود و به جنگ نادر مى رود اما برترى نیروى نادر و سرعت سواران ایرانى، شجاعترین سربازان هندى را به خاک مى اندازد و خود وى نیز اسیر نادر مى شود.نادر پس از این در مى یابد که غلبه بر ارتش بى شمار هند تنها با کمک تاکتیک میسر است بنابراین با استفاده از تجربیات نبردهاى غربى خود بهترین استفاده را از تفنگچیان مى برد. تفنگداران ایرانى نیز با تشکیل صفوف منظم از فاصله دور نیروهاى هندى را که در پناه فیل ها به جلو مى آمدند هدف گرفته و چون از سربازان کماندار هندى کارى ساخته نبود هزاران سرباز هندى قبل از رسیدن به سپاه ایران از پاى درآمدند.اما وحشت فیل ها ضربه اصلى را به سپاه هند مى زند چرا که صداى گلوله و سوزش اثر آن فیل ها را متوحش کرده و موجب مرگ سربازان هندى را فراهم مى کند.فروغى مى گوید: کشته هاى هند ۲۰ هزار نفر و کشته هاى سپاه نادر تنها ۴۲ هزار نفر بود چرا که هندى ها با کمان مى جنگیدند و ایرانى ها با تفنگ.
اما سرعت عمل نادر و اغتشاش در اردوى هند مانع شد که هندى ها حتى بتوانند از صدها عراده توپ خود استفاده کنند. شکست کرنال عملاً دهلى را در برابر سپاه عظیم نادر بلا دفاع رها کرد.

درخواست شاه هند از نادر
محمدشاه براى آن که مانع انهدام شهر بزرگ و آباد دهلى شود نظام الملک مورد وثوق ترین رجل خود را به نزد نادر مى فرستد و نادر متقاعد مى شود که در ازاى مرخص شدن کلیه سربازان هندى و دریافت غرامت با صلح و دوستى وارد دهلى شود. محمد شاه نیز از نادر و سربازانش بخوبى پذیرایى مى کند و بسیارى از جواهرات از جمله تخت طاووس معروف را به وى هدیه مى کند. اگر چه نادر به سربازان خود دستور اکید براى خوددارى از غارت داد اما بروز یک شورش و مرگ چند صد سرباز ایرانى سبب شد تا این لشگرکشى عاقبت خوشى نداشته باشد. سربازان ایرانى به دستور نادر براى خواباندن شورش ۲۰ هزار نفر را کشتند و بخش بزرگى از شهر نیز در این میان از بین رفت. نادرشاه پس از گرفتن هدایاى فراوان دهلى را رها کرده و دوباره این شهر را به هندى ها بازگرداند.
نتیجه نبرد کرنال
فتح هند انعکاسى گسترده در جهان یافت چرا که این کشور از نظر هلندى ها، پرتغالى ها، چینى ها و انگلیسى ها مهم و ارزشمند بود و حتى روس ها نیز آرزوى نزدیک شدن به آن را داشتند. نبرد کرنال در ۱۷۳۸ قدرت رزمى ایرانیان را در آسیاى مرکزى ۲برابر کرد و شاهد آن نیز، فتح سریع بخارا، خیوه و رود سند بود و عملاً نادر راهزنان و خان هاى متجاوز ترکمن و ازبک را نیز برسر جایشان نشاند چرا که ثروت او اکنون به اندازه اى بود که مى توانست هر ارتش مزدورى را که بخواهد تأسیس کند.
البته از طرف دیگر مى توان فتح هند را نکته اى منفى براى ایران دانست چرا که سیاست انگلستان در سراسر سالهاى قرن ۱۹ را این تفکر شکل داده بود که ایران باید ضعیف بماند چرا که ایران قوى مى تواند ظرف چند سال افغانستان و هند را همزمان در هم بکوبد.

جنگ دهلی نبرد نادرشاه برای تصرف هندوستان

پس از استقرار نادر بر اریکه سلطنت ، با وجود گوشمالی مهاجمان خارجی  هنوز مردمان بسیاری از مناطق ایران شاهد طغیان و عصیان و سرکشی مدعیان تاج و تخت بود ند . از جمله این سرکشان یاغی می توان به حسین سلطان حاکم قندهار اشاره داشت . ( شعبانی ، رضا ؛ تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه ؛ تهران : سمت ، چاپ چارم ، ۱۳۸۱، ص ۳۹) نادر پس از تاجگذاری و فرونشاندن شورش یاغیان بختیاری (۱۱۴۸ق) زمان را برای تنبیه حاکم قندهار و بازگرداندن سرحدات شرقی کشور به مرزهای همیشگی مناسب یافت ، بنابراین در رجب سال (۱۱۸۹ق) با لشگری هشتاد هزارنفره رو به سوی قندهار نهاد و سرانجام پس از پانزده ماه محاصره با همت دلاوران بختیاری سپاه خویش ان شهررا به تصرف در اورد (همان ، ص۴۰) و البته در همین  هنگام شهرهای بست ، صفا و تمام بلوچستان و مکران نیز به تصرف نیروهای او در امد ،  پسر او رضاقلی میرزا نیز شکستی سنگین بر ازبکان که به یاری حاکم قندهار امده بودند وارد ساخت . ( مرعشی صفوی ، میرزامحمدخلیل ؛ مجمع التواریخ ؛ تصحیح عباس اقبال اشتیانی ، تهران : سنایی ، ۱۳۲۸، ص ۱۳-۱۲)در ایام نبرد قندهار ، نادر سفیری را به هند گسیل داشت و از پادشاه هند خواست که برای حکام مناطق مرزی دستور ممانعت از ورود فراریان افغانی را صادرکند ،  لیکن محمد شاه گورکانی پادشاه هند درخواست نادر را بی پاسخ گذاشت .  در نتیجه برای نادر دستاویز لازم برای حمله به هند فراهم امد و او مصمم شد برای ارامش قطعی صفحات مرزی ایران و رسانیدن مرزهای مملکت به حدود تاریخی ان  اقدام نماید. ( تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه ، ص ۴۱)   نادر در سال (۱۱۵۱ق) غزنین ، کابل ، جلال اباد را فتح نمود . دیگر پسر او نصرالله میرزا نیز پس از انکه بامیان و غور را مسخر خویش ساخت در جلال اباد به خدمت پدر رسید ، رضا قلی میرزا نیز که تا حدود بخارا پیش رفته بود در پنج فرسنگی جلال اباد به او پیوست والبته در همین محل بود که نادر نیابت سلطنت ایران و اختیار عزل و نصب حاکمان را در خلال غیبت خود به رضاقلی میرزا تفویض کرد . ( وزیر مرو ، محمد کاظم ؛ عالم ارای نادری ؛  با مقدمه میکلوخوماکلای ، جلد دوم ، مسکو : بی نا ، ۱۹۶۶-۱۹۶۰ م ، ص۳۸۳-۳۸۱)نادر در رمضان سال(۱۱۵۱ق) ناصر خان حاکم پیشاور را که با بیست هزار سپاهی در تنگه خیبر راه را بر او بسته بود شکست داده و روانه لاهور گردید . نادر پس از فتح  لاهور به سوی دهلی به راه افتاد و چون اگاه شد که محمد شاه با سپاهیان خویش در کرنال اردو زده است بدان سو حرکت نمود . ( تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه ، ص۴۲ و کیشمیش اوف ؛ اردوکشی نادرشاه به هندوستان ؛ بی جا : بی نا ، بی تا ، ص ۳۳) برابر با تاریخ ، شمار سپاهیان ایران در این نبرد حدود هشتاد هزارنفر و شمار لشگریان هندی درحدود سیصدهزار نفر بوده است . ( مقتدر ، غلامحسین ؛ نبردهای بزرگ نادرشاه ؛ تران : انجمن اثار ملی ، ۱۳۱۷ ، ص ۲۲۶) از سوی دیگر اورده اند که در لشگرهند دوهزار فیل و نهصد توپ نیز وجود داشت ( همان ، ص۴۳ و  تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه ، ص ۴۲) به این ترتیب نادر و لشگر ایران با دشمنی سرو کار داشتند که از حیث تعداد و قدرت اسلحه بسیار برتر بود ، اما شجاعت و تدبیر نادر و سردارانش و همچنین دلیری سپاهیان ایران نتیجه بخشید و پس از دو ساعت نبرد ، هندیان ناامیدانه فرار اختیار کردند. ( مالکم ، سرجان ؛ تاریخ ایران ؛ ترجمه میرزا حیرت ، جلد دوم ، بمبئی : بی نا ، ۱۸۷۶م ، ص۲۸۲۷ ) واین در حالی بود که تلفات بسیار به جای نهاده بودند. چنانکه میرزا مهدی خان استرابادی تلفات سپاه هند را بیش از سی هزار نفر دانسته است ( استرابادی ، میرزامهدی ؛ جهانگشای نادری ؛ تصحیح عبدالله انوار ، تهران  : انجمن اثارملی  ، ۱۳۴۱ ، ص ۳۲۶) اما شایان توجه است  که تاریخ نگاران شمار مجروحان و کشتگان اردوی ایران را بین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر براورد کرده اند . (لکهارت ، لارنس ؛ نادرشاه ؛ ترجمه مشفق همدانی ، تهران : صفی علی شاه ، ۱۳۳۱ ، ص ۱۸۴-۱۸۳) پس از پایان کار، نادر که خود پهلو به پهلوی افراد در میدان کارزار نبرد نموده بود ( اردوکشی نادرشاه به هندوستان ، ص۳۷)  سجده شکر به جای اورد و به سرداران و سپاهیان پاداش داد . (  تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه ، ص ۴۳)پس از این شکست محمدشاه گورکانی پیشنهاد مذاکرات صلح داد و متعاقبا خود به خدمت نادر رسید و با گرفتن اطمینان بر دوام و بقای خود بر پادشاهی هند ، قوای ایران را به دهلی دعوت نمود . نادر پس از ورود به شهر در پانزدهم ذی قعده ( ۱۱۵۱ق) که با نوروز همزمان گشته بود جشنی بزرگ برپای کرد.

درباره ی کاوه آهنگر

یک دیدگاه

  1. زنده باد ابرمرد ایران زمین نادرشاه کبیر . من میگم وطن پرست شرق نه جخانگشای شرق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.