بعد از مرگ پیروز یکم برادرش پادشاه شد و از سال ۴۸۴ تا ۴۸۸ میلادی پادشاه بود.بلاش در ابتدا سوخرا حاکم سیستان را مامور کرد که با خشنواز پادشاه هیاطله مذاکره و صلح کند.پس از شکست فاحش و کشته شدن پیروز یکم، در میدان جنگ با هیاطله، تعداد زیادی از ایرانیان، در دست خشنواز در اسارت بودند.همچنین قباد اول پسر پیروزنیز به عنوان گروگانی در قبال دریافت غرامت جنگی، در نزد هیاطله باقی مانده بود.
حاکم سیستان به فرمان بلاش با خوشنواز داخل مذاکره شده، قرار داد صلح بسته شد و قرار شد که اسیران به ایران مسترد داده بشوند، بشرط اینکه ایران سالیانه مبلغی به او بپردازد.بعد از بازگشت اسرا واهان سردار ارامنه از شاه درخواست کرد که آزادی مذهب عیسوی در ارمنستان اعلان شود و آتشکدهها را خاموش کنند. بلاش خواهش سردار ارامنه واهان را قبول کرد و مذهب عیسوی در ارمنستان و ایبری رسمیت یافت.پس از آن این دو مملکت باطنا با ایران همراه شدند.از رویدادهای زمان پادشاهی وی، قطع باج سالانهایست که روم برای پاسداری از دربند قفقاز، به ایران میپرداخت.در روزگار او روحانیان زرتشتی از شاه و دربار نیروی بیشتری داشتند. قباد یکم، پسر پیروز، در مدت اقامت در نزد خوشنواز پادشاه هیاطله، توانسته بود، اعتماد او را بخود جلب کرده، و تهیهٔ مقدمات سلطنت خود را، با کمک هیاطله فراهم آورد. از این روست که درست مقارن عزیمت قباد، از نزد هیاطله، به طرف ایران، بزرگان ایران بلاش را در تیسفون توقیف و عزل و نابینا کردند چون گمان میکردند سلطنت قباد باعث کم شدن فشار هیاطله و تخلیهٔ کشور، از قوای بیگانه خواهد شد. شاید هم مسامحهای که بلاش در مقابل مسیحیان انجام داده بود، روحانیون را نسبت به او خشمگین کرده بود. بدینگونه با عزل و توقیف او، در سال ۴۸۸ میلادی، پسر پیروز یکم، قباد یکم به سلطنت نشست.