در سال ۵۳ قبل از میلاد حکومت روم در دست سه سردار رومی به نام های ژولیوس سزار,پومیه و کراسوس بود.کراسوس در فکری محال بود زیرا او که اکنون در سوریه حکمرانی می کرد قصد حمله به حکومت مقتدر اشکانی را داشت.شکی نیست که در آن روزگار ایران و رم حرف اول در را در دنیا میزدند و این دو مقتدرترین امپراطوری های دنیا را داشتند.به هر حال کراسوس قصد حمله داشت.
این قصد کراسوس با مخالفت رومیان مواجه شد اما کراسوس به سپاه هفت لژیونی و نیرومند خود اتکا کرد و در نتیجه در سال ۵۴ پیش از میلاد بدون اعلان جنگ از فرات گذشت و پلی که از روی آن گذشت و خراب کرد زیرا در دنیای آن روز لشکر اشکانی یکی از لشکرهای نیرومند دنیا بود و با شیوه جنگ و گریز و رشادت های سربازان پارتی رعب و وحشتی را در دل هر سپاه می انداخت از این رو بود که کراسوس پل پشت سر خود را خراب کرد چون می ترسید افرادش از ترس لشکر اشکانی فرار کنند.کراسوس در ابتدا چند روستا و آبادی را با موفقیت گرفت.خبر به پادشاه اشکانی ارد دوم رسید و او فرستاده ایی نزد کراسوس فرستاد تا دلیل دشمنی او و اینکه بی خبر یورش برده را بپرسد اما کراسوس که با گرفتن چند روستا و اینکه افرادش به او لقب امپراتور را داده بودند مغرور شده بود مغرورانه پاسخ داد که جواب پارتیان را در سلوکیه خواهد داد. آنگاه فرستاده اُرد دوم پاسخ گفت: اگر در دست من مو می بینید، خاک سرزمین مرا هم خواهید دید.بدین ترتیب جنگ بین این دو ابر قدرت قطعی شد.ارد اول سورنا سردار بزرگ ایرانی را به مبارزه با کراسوس فرستاد.
کراسوس با س÷اه سنگین اسلحه و ۴۲ هزار نفری از لژیونرهای رومی وارد مرز حران (شهری در جنوب ترکیه امروزی و مرز سابق ایران و روم) شد.سورنا که مى دانست سربازان حرفه اى و غرق در جوشن و فولاد رم را به سادگى نمى توان شکست داد، دست به حیله ى جنگى زد.سورنا با ۱۰۰۰ نفر از یارانش در مقابل سپاه روم قرار گرفت و ۹۰۰۰ کماندار را در پشت تپه ها پنهان کرد.وقتی که دو سپاه پارتی و رومی روبه رو شدند سپاه پارتی شروع به عقب نشینی کرد و رومیها آنها را تعقیب کردند و اینگونه در میدان تیربار تیراندازان ماهر اشکانی قرار گرفتند.در این هنگام تیراندازان از پشت تپه ها بیرون آمدند و بارانی از تیر بر رومیان بارید.این تیراندازان که سوار بر اسب بودند با حرکت زیگزاگی، چنان با مهارت تیرها را به سوی لژیونرهای پیاده نظام پرتاب می کردند که به قول پلوتارک پای سربازان رومی را به زمین می دوختند. در این هنگام فابیوس (پسر کراسوس)، به همراه ۱۴۰۰ سوار سنگین اسلحه، به یاری لژیونرها شتافت اما آنها هم کاری از پیش نبردند و عاقبت همگی اسیر یا کشته شدند.ورود فابیوس و دلاورى سواران وى سبب شد تا کراسوس براى ساعاتى از زیر ضربات پارت ها بیرون آید اما ظرف همین مدت فابیوس و سواران آن به کلى توسط پارت ها منهدم شدند. کراسوس زمانى که مى خواست مجددا فرمان حمله بدهد ناگهان سر پسر خود را به نیزه مردان سوار پارت دید. روحیه رمى ها اکنون به شدت تضعیف شده و بالعکس پارت ها حملاتشان را تشدید کردند.در نهایت جنگ به سود اشکانیان پایان پذیرفت.
مرگ کراسوس و اتفاقات بعد از آن
طبق نوشته مورخین رومی، در پایان نبرد ۲۰هزار رومی کشته و ۱۰هزار تن اسیر شدند، در حالی که تعداد کشته های اشکانی به یک هزار نفر هم نمی رسید. درباره مرگ کراسوس روایات مختلفی عنوان شده است. برخی بر این عقیده اند که او در صحنه نبرد به دست سورنا کشته شد، اما تعدادی هم ادعا می کنند که فردای نبرد، کراسوس به دست فرماندهان رومی که شکست خود را از بی تدبیری او میدانستند کشته شد.به هر حال مرگ کراسوس و شکست سنگین ارتش روم، ضربه جبران ناپذیری به دولت روم وارد ساخت و باعث شهرت اشکانیان (پارت ها) در جهان شد و نبرد حران به عنوان نخستین پیروزی امپراطوری شرق بر غرب لقب یافت. در این نبرد پرچم لژیون های ارتش روم هم به دست ایرانیان افتاد و تا زمانی که صلح میان امپراطوری ایران و روم برقرار شد، در دربار پادشاه اشکانی نگهداری می شد.به غنیمت بردن تمام پرچمهای روم لکه ننگی بود که بر دامان ارتش روم نشست. بعد از این شکست ژولیوس سزار، سردار بزرگ رومی میخواست که انتقام این شکست را از ایران بگیرد. ولی قبل از تدارک حمله به ایران در ۱۵ مارس ۴۴ ق.م داخل مجلس سنای روم با خنجر برتوس و شمشیرهای دشمنانش کشته شد. عاقبت در زمان پادشاهی فرهاد چهارم اشکانی بین ایران و روم در زمان زمامداری اکتاویوس در سال ۲۰ قبل از میلاد صلح برقرار شد و فرهاد چهارم قبول کرد که همه درفشهای رومی را به کشور روم برگرداند. در عوض، اکتاویوس سردار بزرگ و زمامدار روم کنیزی ایتالیایی به نام تئاموزا به فرهاد چهارم بخشید که در نتیجه ازدواج با او «فرهاد پنجم» به دنیا آمد.
نتیجه نبرد
۱-نبرد کاره یا حران نبردى تعیین کننده و مرگبار بود. براى اولین بار رم در مصاف با یک دولت، شکست قطعى خورده و ۹۰ درصد از بهترین لژیون هاى شرقى خود را از دست داد.این شکست را رم دراوج قدرت از دولت تازه قدرت یافته ى پارت یااشکانى خورده بود.
۲- در این نبرد چنان که ذکر شد سه سردار بزرگ رم کراسوس، اکتاویوس و کاسیوس حضور داشتند که نشان دهنده ى علاقه رم به فتح ایران بود اما مرگ یک سردار و سرافکندگى دو سردار دیگر براى رم قابل تحمل نبود.
۳- حمله پارت ها در تاریخ مشهور گشت تا آن جا که جنگ و گریز علیه سپاه هاى منظم تاریخ به عنوان یک تاکتیک مورد استفاده بسیارى از سرداران جنگى قرار گرفت چنان که گفته مى شود، جنگ و گریز پارتیزانى از کلم هى پارت مى آید.
۴- ظاهرا رمى ها فهمیدند که عبور از دجله و فرات کار آسانى نیست و پیشروى آن ها به سوى شرق اقدامى پرزحمت است. شاید بتوان به جرأت گفت که ایران در دوران اشکالى و بعد ساسانى مانع اصلى توسعه دول غربى براى دستیابى آن ها به شرق به ویژه هند، ماوراالنهر و خاک ایران شد.
۵-رم اکنون متوجه وجود یک دشمن بسیار بزرگ تر از دشمنان قبل خود (پادشاه پونت، گل ها، ژرمن ها و هانیبال) شده بود، قدرتى که به دلیل پهناورى خاک، نفوس فراوان و تواتن بالاى جنگاورى غیرقابل شکست نشان مى داد.