بعد از هرمز چهارم پسرش خسرو پرویز بر تخت نشست.رومی ها او را خسرو دوم مینامیدند.خسرو از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی، پادشاه ساسانی بود.طبری نوشتهاست که بهرام چوبین حیله کرده و هرمز چهارم پدر خسرو پرویز، میپنداشت، خسرو سر آن دارد که بجای او شاه شود. خسرو که در این زمان، از ترس پدر به آذربایجان رفته بود، شتابان به تیسفون باز آمده و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج شاهی بر سر نهاد.اما بهرام چوبین پادشاهی خسرو پرویز را قبول نکرد و خود ادعای شاهنشاهی کرد.
خسرو با سپاهی به جنگ بهرام چوبین رفت اما شکست خورد و با وجود اینکه سپاه بهرام در تعقیب او بودند از دجله عبور کرد و به روم شرقی پناهنده شد.امپراطور روم شرقی که در این زمان موریس بود حاضر شد خسرو را پسر خود دانسته او را قبول کند و او را تا به رسیدن دوبارهاش به تخت حمایت کند به شرط اینکه او در قبال این کار ارمنستان ایران و شهر دارا را به روم بدهد.خسرو شرایط را پذیرفت و پادشاه روم هم سپاهی در اختیار او قرار داد و خسرو هم با سپاه رومی به سمت ایران حرکت کرد و هدفش پس گرفتن تخت از بهرام چوبین که حالا برای خود سکه ضرب کرده بود.در جنگی که بین دو طرف روی داد سپاه خسرو توانست سپاه بهرام چوبین را شکست دهد و خسرو پرویز در سال ۵۹۱ میلادی دوباره بر تخت نشست و بهرام به ترکان پناه برد و در شهر بلخ ساکن شد و بعدها در همین شهر نیز درگذشت.عدم بهره مندی بهرام شاید از این جهت بوده که بیشتر بزرگان و سران سپاه با اونبودند.خسرو بعد از اینکه به تخت نشست روابطش با رومیان بسیار خوب بود امادر سال ۶۰۳ موریس به دست فوکاس امپراطور بعدی روم کشته شد و فوکاس به خسرو پرویز پناهنده شد اما خسرو پرویز فوکاس را برسمیت نشناخت. جنگ مابین دولتین شروع شد.این جنگها از سال ۶۰۲ تا ۶۲۷ میلادی، تقریباً بمدت بیست سال، امتداد داشت. خسرو با لشکری وارد بین النهرین شد و قلعه دارا را محاصره کرد و بعد از سه ماه آنرا گرفت. پس از آن قشون ایران از فرات گذشته و سایر شهرهای رومی را گرفته تا نزدیکی بیروت امروزی تاخت. از طرف دیگر ایران از طرف ارمنستان حمله کرده و در آسیای صغیر بقدری پیش رفت که اهالی قسطنطنیه مضطرب شدند. اوضاع دولت روم در این زمان قرین هرج و مرج بود. فوکاس که تخت سلطنت را غصب کرده بود، نتوانست در مقابل فتوحات خسرو کاری بکند.فشار ایرانیها باعث وحشت و اضطراب در ممالک روم شرقی شده، بحرانی تولید کرد که در نتیجه آن هراکلیوس که در تاریخ ایران به هرقل معروف است، از کارتاژ با کشتیهایی به قسطنطنیه آمد و در سال ۶۱۰ میلادی با همراهی مردم زمام امور را بدست گرفت.از طرف دیگر خسرو به جهانگیری خود ادامه داده و در سال ۶۱۱ میلادی به شامات تاخت و دمشق را گرفته، غارت کرد.در سال ۶۱۴ میلادی سپاه ایران عازم اورشلیم شدند و توانستند بیت المقدس را تسخیر کنند. کلیساها و معابد شهر، از جمله مزار مقدس عیسی مسیح با خاک یکسان شد و قطعهای از صلیبی که گفته میشود مسیح با آن به صلیب کشیدهشده و بنام صلیب راستین شناخته میشود، همچون غنیمتی فوقالعاده گرانبها به تیسفون فرستادهشد.این فتوحات خسرو پرویز اثر بزرگی را در عالم آن روز گذاشت به خصوص تصرف بیت المقدس و آوردن صلیب که در انظار عالم مسیحی چیزی مقدس تر از آن نبود.خسرو به این فتوحات خود اکتفا نکرده، شهربراز را که یکی از سرداران نامی ایران بود با قشونی بطرف مصر فرستاد و او از کویری که مابین شامات و مصر حائل است گذشته وارد مصر شد و در سال ۶۱۶ میلادی اسکندریه را که شهری نامی و تجارتی بود، گرفت. این فتح سردار ایران، اثر بزرگی در عالم آن روزی کرد زیرا مدت نه قرن بود که مملکت مصر از تصرف ایران خارج شده و شاهان ساسانی همواره در این صدد بودند که حدود ایران را بحدود زمان هخامنشی برسانند.از طرف دیگر در سال ۶۱۷ میلادی، شاهین سردار نامی دیگر ایران از کاپادوکیه گذشته ممالک آسیای صغیر را یک بیک گرفت و به کالسدون (کوی قاضیکوی در استانبول امروزی) نزدیکی قسطنطنیه رسید. هراکلیوس در این زمان با سردار ایرانی ملاقاتی کرده، سفیری نزد خسرو پرویز برای مذاکرات صلح فرستاده شد ولی مذاکرات بجایی نرسید. خسرو نه تنها برای مذاکرات صلح حاضر نشد بلکه سفیر را در حبس انداخته، تهدید به قتل کرد. پس از آن کالسدون بزودی توسط قشون ایران تسخیر شد و ایران تقریباً به حدود زمان هخامنشی رسید.به گفته طبری در زمان خسرو پرویز جنگی با لخمی ها که در حیره فرمان روایی میکردند و تابع ساسانیان بودند روی داد زیرا نعمان سوم آخرین پادشاه این دودمان بخاطر سرپیچی به زندان افتاد و در زندان درگذشت.نعمان قبل از این که به زندان افتد همه چیزش را به هانی بن مسعود سپرده بود ولی خسرو بعد از مرگ نعمان ایاس بن طائی را عامل حیره و تمامی ولایتهایی که به دست نعمان بود، قرار داد و چیز هایی را که نعمان در اختیار هانی بن مسعود را خواستار شد و هانی از اینکار خودداری کرد که در نتیجه بین دو طرف جنگی روی داد که به جنگ ذوقار مشهور است و در این جنگ سپاهیان ایرانی به دلیل کمبود آب و اینکه قسمتی از سپاه ایران را اعراب تشکیل می دادند و بخاطر خویشاوندی توافق کرده بودند جنگ نکنند سپاه ایران شکست خورد.تاریخ این جنگ دقیقا معلوم نیست.
دو اتحاد بزرگ جهانی در زمان خسرو پرویز
ترکان در زمان ساسانیان، رفته رفته، به دو خاقانات شرقی و غربی بخش شدند. خاقانات شرقی ترک با امپراتوری چین سر جنگ داشتند و خاقانات غربی ترک راه پیکار با ایران را در پیش گرفتند. اندکی بعد رقابت و دشمنی میان دو خاقانات شرقی و غربی پدید آمد.امپراتوری چین که خاقانات شرقی را دشمنی خطرناک میشمرد، راه اتحاد با خاقانات غربی ترک را در پیش گرفت. بدین ترتیب اتحاد سه گانهٔ بزرگی شامل امپراتوری چین، خاقانات غربی ترکان و امپراتوری بیزانس بر ضد ایران پدید آمد. چندی بعد خزران ساکن کرانههای ولگا و شمال دریای خزر نیز به سه دولت نامبرده پیوستند و اتحادی چهار گانه بر ضد شاهنشاهی ساسانی ترتیب دادند.دولت ساسانی نیز کوشید تا با اتحادی دیگر به مقابله دشمنان برخیزد. نخست با خاقانات شرقی ترک اتحاد کرد سپس به منظور جلوگیری از پیوستن اردوی ترکان و خزران به لشکریان بیزانس کوشید، متحدی در قفقاز جستجو کند. این متحد، آوارها بودند که در شمال قفقاز میزیستند. بدین روال در یک سوی امپراتوری چین، خاقانات غربی ترک، خزران و بیزانس متحدشدند و در سوی دیگر ایران، آوارها و خاقانات شرقی ترک متحد گشتند.اوضاع بیزانس پس از سقوط کالسدون بسیار بد بود. از یکطرف فتوحات ایران، برای روم تقریباً مملکتی باقی نگذاشته بود زیرا ارمنستان، ِ شهرهای رومی در بینالنهرین، تمامی ممالک آسیای صغیر و شامات و فلسطین و مصر در تصرف ایران بود. از طرف دیگر خود قسطنطنیه هم مورد تهدید ایران و هم در تهدید آوارها بود. اوضاع روم بقدری بد بود که هرقل در ابتدا میخواست از پایتخت فرار کرده و به کارتاژ در افریقا برگردد ولی روحانیون و مردم در این زمان بصدا درآمدند و بالاخره او راضی شد بماند و قرار شد که خزائن و دارائیهای کلیساها بمصرف تهیه اردوگاهای نظامی و جنگی برسد. شور و هیجانی که از ویران شدن شهر مقدس اورشلیم و ربوده شدن صلیب راستین برخاسته بود بسیار کارگر افتاد و خود مایهٔ دلگرمی امپراتور شکست خورده گردید.در سال ۶۲۲ میلادی هرقل در نزدیکی ارمنستان با شهربراز سردار ایرانی، جنگی کرد بنام نبرد ایسوس که به فتح رومیها تمام شد. سال بعد هرقل با مردمان شمالی مثل خزرها و غیره همدست شد بطرف ایران قشون کشی کرد و خسرو با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به آذربایجان شتافت ولیکن هرقل فاتح شد و هراکلیوس با شوقی انتقام جویانه کوشید تا آتشکده مقدس پادشاهان، آتشکده آذرگشسپ را که پادشاهان ساسانی پای پیاده به زیارت آن میرفتند و در شیز، گنزک واقع بود، به تلاقی اهانتی که در اورشلیم نسبت به مزار مقدس مسیح شده بود، عرضهٔ بیحرمتی کرده و این آتشکده را بعد از به آتش کشیدن، ویران کرد. در مورد اینکه گنجینهٔ نفایس مقدس آتشکده، بدست سپاه رومی غارت شده، یا قبل از حمله، در جای امن نقل و حفاظت شده، توافق نظر وجود ندارد و پس از آن نیز به غارت شهرهای ایران پرداخته، آتشکدهها را خراب نمود.جنگهای بعدی او نیز با شهربراز بود که باز به فتح هرقل تمام شد. در سال ۶۲۶ میلادی خسرو که از فتوحات روم مضطرب شده بود، خواست ضربه قطعی را برومیها وارد آورد و با آوارها متحد شده، قسطنطنیه را محاصره کرد. شاهین سردار ایرانی و آوارها در جنگی که در گرفت و بنام محاصره کنستانتینوپول مشهور است، موفق به تسخیر شهر نشدند و رومیها توانستند شهر کالسدون را نیز دوباره پس بگیرند.در سال ۶۲۷ میلادی هرقل مصمم شد که بطرف دستگرد برود. این محل در نزدیکی تیسفون، پایتخت خسرو بود در نزدیکی نینوای قدیم (بغداد کنونی) جنگی به نام نبرد نینوا بین رومیها و ایرانیها وقوع یافت. در این جنگ اگر چه سردار ایرانی کشته شد ولی قشون ایران پافشاری کرد تا آنکه بالاخره نیروی کمکی به آنها رسید. در این حیص و بیص ترسی بر خسرو مستولی شد که در نتیجهٔ آن قشون ایران را رها نموده، فرار کرد با وجود این لشکر ایران مقاومت نموده و توانستند دشمن را در دستگرد متوقف کرده و از پیشروی هرقل به تیسفون جلوگیری نمایند. هرقل نقشهٔ اولی خود را که تعقیب و محاصره تیسفون بود، تغییر داده به طرف شمال یعنی گنزک (تخت سلیمان امروزی) رفت. طغیان ناگهانی دجله و فرات و خرابی قسمتی از ایوان کسری، در این اوقات برای خسرو، فرصت و حوصلهٔ توقف در تیسفون را باقی نگذاشت. شکسته شدن سدها، کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد و ناکامی خسرو در ترمیم ویرانیها یک نشانهٔ بارز انحطاط دولت ساسانیان، در انظار عامه تلقی گشت. خسرو همراه زن محبوبش شیرین و دو پسر او مردانشاه و شهریار، از دجله عبور کرد و به ویه اردشیر در قسمت غربی دجله رفت.شکست خسرو در دستگرد و فرار او و رفتار بد او با سرداران ایرانی باعث تنفر مردم از او شده بود.خسرو به دلیل اینکه شیرین یکی از زنانش را به قدری دوست داشت که تصمیم گرفت به جای اینکه به جای پسر بزرگ خویش شیرویه، معروف به قباد دوم که از مریم دختر موریکیوس امپراتور سابق بیزانس داشت، مردانشاه (پسر شیرین) را که کودکی خردسال بیش نبود، به ولیعهدی انتخاب کند.اما این موضوع با مخالفت بزرگان روبرو شد.شیرویه هم در این قضیه برای رسیدن به حق خویش دست داشته.سرانجام در روز ۲۴ فوریهٔ (پنجم اسفند) سال ۶۲۸ میلادی، خسرو پرویز، از سلطنت خلع شده و محبوس گردید. خسرو قبل از مرگ جواب قسمتی از اتهامات خود را داد. محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز در تاریخ طبری و تاریخ بلعمی و شاهنامه ثبت شدهاست.تنفر و کینه دشمنان خسرو به اندازه ایی بود که در زندان سر پسرش مهرداد را بریدند.سرانجام پس از پنج روز حبس، خسرو پرویز در زندان به دست مهرهرمزد پسر مردانشاه، به قتل رسید.
مینیاتوری از صحنهٔ کشته شدن خسرو پرویز بدست مهرهرمزد
بعد از مرگ خسروپرویز شیرویه پسرش بر تخت نشست.خسرو پرویز پادشاهی بود که بعد از انوشیروان بزرگترین پادشاه ساسانی بود.خزانه ها و گنجهای او به حدی بود که قبل از آن هیچکدام از پادشاهان ساسانی نداشته.خسرو در سالهای ابتدایی فتوحات بسیاری کرد و آن از جهت توانمندی و درایت خسرو پرویز نبود بلکه از جهت ورزیدگی لشکر ایران در زمان شاهان قبل و اصلاحات انوشیروان در امور لشکری و لیاقت شهربراز و شاهین دو سردار نامی ایرانی بود.خسرو پرویز به دلیل فتوحات زیاد غرور داشت و اگر پیشنهاد هرقل را برای صلح پذیرفته بود خود و حکومت ساسانی را به زوال نمی کشیدولی از جهت غرور این کار را نکرد و با این کار و تحلیل قوای ایرانی و تحقیر سرداران ایرانی حکومت ساسانی را هم به زوال برد.خسروپرویز شاهی ضعیفالنفس و حق ناشناس بود و عمرش به جنگ گذشت که نه تنها جنگ هایش چیزی به ایران نداد بلکه ایران و حکومت ساسانی را ضعیف نمود و با سرعت به انحطاط برد.دوران پادشاهی خسرو پرویز در زمینهٔ موسیقی یک دوران طلایی محسوب میشد. با آنکه ازین موسیقی خسروانی جز نام بعضی الحان و پارهای سازها باقی نیست، احتمال دارد که در موسیقی بعد از اسلام تا وقتی مثل عصر ما به گرایشهای غربی آلودگی نیافته بود، بتوان چیز مبهمی از آن بازیافت. اینکه موسیقی عربی هم در شکل رایج در بغداد و حتی در شکل رایج در حجاز و اندلس، تا حدی تحت تأثیر موسیقی ساسانی بودهاست، نشان میدهد که این احتمال چندان بیمورد نیست. البته قبل از وی نیز انوشیروان، بهرام گور، و حتی اردشیر یکم نیز به موسیقی علاقهٔ خاص نشان دادهاند اما اوج ترقی موسیقی ساسانی مربوط به دوران خسرو پرویز شد. در بین نامآوران موسیقی این عصر نام باربد (فهلبد)، سرکش، سرکب و نکیسا به عنوان استادان کلاسیک موسیقی ایران باقیاست.