شاپور دوم بعد از آذر نرسی دهمین پادشاه ساسانی بود و پسر هرمز دوم بود.بعد از مرگ آذر نرسی کسی در خانواده سلطنطی نبود که جانشین شود.اما زن هرمزدوم حامله بود و بعد از اینکه فهمیدند فرزند پسر خواهد شد او را پادشاه خواندند.این کودک همان شاپور دوم بود.شاپور در سن ۱۶ سالگی خود را برای سلطنت آماده نشان داد.او در همان ابتدا دخالت اشخاص در امور کشور را رفع کرد.
بعد از آن شاپور نخستین کاری که کرد کشتیهایی به خلیج فارس انداخت تا اعراب تازی را تنبیه کند زیرا در دوران خردسالی شاپور این اعراب در سواحل خلیج فارستاخت و تازهایی کرده بودن و امنیت منطقه را مختل ساخته بودند.شاپور با کشتی هایی که در آب انداخت توانست دست اعراب را قلع و قمع کند و امنیت منطقه را دوباره تامین کند.شاپور را ذوالاکتاف می خواندند وبرخی معتقدند که برای تنبیه اعراب شاپور شانه هایشان را سوراخ میکرده ولی جدیدا محققین بر این عقیده اند که این نسبت دروغ است و این لقب از جهت آنکه شانه شاپور پهن بوده به او داده اند.محققی به نام نولدکه عقیده دارد که اصل این لفظ، یک لقبی است، به معنی چهار شانه، یعنی کسیکه بارهای فوقالعاده دولت را میکشد.به هر حال معنی این لقب بعد از دوره اسلامی به خوبی دریافت نشده است.شاپور بعد از تنبیه اعراب توجهش به به روم و ارمنستان و عهد نامه نصیبین که بین جدش نرسی با امپراتور رم دیوکلثین امضا شده بود ولکه ننگی برای خاندان او شده بود.
سنگنگاره شاپور دوم در بیشاپور که همانند نقشهای پیشکشآوران تخت جمشید الگوبرداری شدهاست.
او برای جنگ با رومیان در حال آماده شدن بود ولی کوشانیان در شرق ممکن بود مانع پیشرفت ایرانیان و توفیق آنها شوند و شاپور قبل از حمله به روم به آنها توجه کرد و از بخت خوش او کوشانیان در آن زمان ضعیف شدهه بودند و شاپور از فرصت استفاده کرد و سرزمین آنها را به قلمرو خویش در آورد.این باعث شد که شاپور برای حمله به روم عجله کند.مقارن این زمان کنستانتین مذهب مسیحی را طبق فرمانی موسوم به فرمان میلان مذهب رسمی روم کرد و همچنین حمایت مسیحیان مقیم ایران را نیز از تکالیف خود دانست.ای باعث شد که هنگامی که شاپور خاست به روم حمله کند مسیحیان ایران نسبت به روم علاقه نشان دهند واین باعث شد که آیین مسیحیت به آیین دشمنی تبدیل شود.ولی این ها باعث نشد که شاپور از تصمیم خود منصرف شود.کنستانتین پادشاه روم هم که فردی فعال بود و رقیب اصلی شاپور بود درگذشت و کنستنتاین دوم جانشین او شد. ای باعث شد که شاپور خود را برای جنگ با روم آماده نشان داد.ارمنستان همیشه دستخوش نزاع بین بزرگان کشور بود. پی در پی شاهزادگاه را میکشتند و توطئهها میکردند و خیانتها مرتکب میشدند.تیرداد پادشاه ارمنستان هم که مذهب مسیحی را ترویج میکرد در همین زمان درگذشت و شخصی لایق برای جانشینی او نبد و منازعات داخلی ارمنستان بهانه ایی دست شاپور برای حمله به روم داد.سرانجام شاپور در سال ۳۳۸ میلادی جنگ با رومیان را آغاز کرد.این جنگ ۱۲ سال به طول انجامید بدون آنکه نتیجه ایی برای طرفین حاصل شود.در این احوال هنگامی که شاپور برای بار دوم نصیبین را محاصره کرده بود وقایعی اتفاق افتاد که حضور شاپور در ممالک شرقی را فرا می خواند.این واقعه هجوم هونها که قومی وحشی بودند به ایران بود.
تصویری باز سازی شده، از شاپور دوم و شاپور سوم، در طاق بستان نزدیک کرمانشاه.
شاپور به ناچار محاصره نصیبین را رها کرد و به جنگ با هونها رفت.هونها قومی وحشی بودند که فتنه آنها در اروپا مانند فتنه مغول ها در ایران و سایر ممالک بود.پادشاه آنها می گفته:آنجایی که اسب من پا می نهد نباید گیاه بروید.جنگ با هونها هفت سال طول کشید و شاپور فاتح از این جنگ بیرون آمد که این فتح برای حفظ تمدن ایران بسیار مهم بود و طی مذاکراتی که دو طرف با هم کردند قرار شد که هونها در اراضی کوشان به عنوان متحد ایران مستقر گردند و در مقابل متعهد شوند تا در جنگ با روم به شاپور کمک کنند.در مدتی که شاپور درگیر جنگ با هونها بود پادشاه ارمنستان از فرصت استفاده کرده بود و با دختر یکی از صاحب منصبان رومی ازدواج کرد و آن دختر ملکه ارمنستان شد و چون رومی بود بار دیگر ارمنستان از نفوذ ایران خارج شد.شاپور طی نامه ایی خواهان آن شد که ارمنستان و بین النهرین را روم به ایران باز گرداند و در غیر این صورت به روم حمله میکند.کنستنتاین سفیرانی برای جلوگیری از جنگ به ایران فرستاد اما نتیجه ایی حاصل نشد و شاپور جنگ را شروع کرد و قلعه محکم «آمد» (دیاربکر کنونی) را با مجاهدت زیاد بگیرد.بعد از آن بزاید را گرفت و کنستنتاین به دلیل اشتغال به امور داخلی نتوانست کاری کند.بعد از مرگ کنستنتاین دوم یولیانوس پادشاه شد و سریعا لشکری در سوریه جمع کرد و با اعراب داخل مذاکره شد که سوار های آنها راههای ارتباطی راحفظ کنند و در مقابل سواره نظام ایران عملیات کنند و لی پولی به آنها نداد از این رو اعراب باطنا با او مخالف شدند و از کمک کردن خودداری کردند.لشکر رومی به دلیل لشکر زیاد از فرات گذشت و بعضی از شهرهای بین النهرین را گرفت.یولیان به طرف تیسفون پیش میرفت و هرچه را که در بین راه بود نابو میکرد.شاپور ظاهراً به عمد و با تمهید قبلی سپاه روم را به داخل خاک ایران، کشانده بود و ارتباطشان را با روم قطع کرده بود.یولیان می خواست تیسفون را محاصره کند ولی از آن جهت که تیسفون محکم بود منصرف شد و به طرف کردستان عقب نشینی کرد.سپاه ایران از عقب نشینی رومیان استفاده کرد و خطوط ارتباطی آنها را در هم شکست و آنها را از حیث آذوقه به زحمت انداخت.در این زمان یولیانوس قدر کمک اعراب رافهمید.جنگ دو روز طول کشید و روز سوم سپاه ایران حمله کرد و در این جنگ یولیانوس کشته شد و بعد از آن یکی از صاحب منصبان فرماندهی را به عهده گرفت و تمام هدفش این بود که سپاه رومیان را از منطقه حمله ایرانیان نجات دهد وتنها راهشان شنا در دجله بود که این کار را انجام دادند و چون شاپور و سپاهش از جنگ با رومیان خسته شده بودند شاپور تکلیف صلح کرد که شرایط صلح به شرح زیر بود:
- پنج ولایتی که در زمان نرسی به روم واگذار شده بود به ایران بازگردد.
- نصیبین و سنجار به ایران بازگردد.
- قسمت شرقی بین النهرین به ایران متعلق گردید.
- دولت روم اعتراف کرد که ارمنستان خارج از منطقه نفوذ روم است.
این عهدنامه برای ایران بسیار مفید بود و مقام ارجمندی برای شاپور داشت و به واسطه این و فتوحاتش او را کبیر خوانده اند.بعد از یولیانوس والن تی نی ین امپراتور شد و روم را به دو قسمت شرقی و غربی تبدیل کرد و قسمت شرقی را به برادرش والن سین داد.شاپور برای اجرای عهد نامه عجله داشت ولی رومیان از این کار خودداری میکردن چون این عهدنامه برای آنها بسیار موهن بود و این بود که باز منازعه بر سر ارمنستان و گرجستان شروع شد و چند سال جنگی بین ایران و روم بون نتیجه در گرفت که در آخر طرفین خسته شدند و ارمنستان و گرجستان را به خود وا گذاشتند.سرانجام شاپور در سال ۳۷۹ میلادی زمانی که از نام خود یک ایرانی قوی بر جای گذاشته بود بعد از ۷۰ سال سلطنت متمادی در گذشت.او شخصی بود که در دوران حاکمیتش بر تمام مشکلات فایق آمده بود.او دست اعراب و گرجی ها را از ایران کوتاه کرد و ولایاتی را که زمانی از ایران گرفته شده بودند را باز پس گرفت.همچنین از تمدن ایران در مقابل هون های وحشی ایی که اگر ایران را می گرفتند چیزی از تمدن ایران باقی نمی ماند دفاع کرد و نگذاشت حتی یک وجب از خاک ایران را بگیرند.بعد از شاپور دوم برادرش اردشیر دوم بر تخت نشست.