حدود بیست و نه قرن پیش از میلاد مسیح(۲۹۰۰ سال پیش از میلاد مسیح) سومین سلسلۀ مصر [۱] که خاستگاه آن بنا به مستندات تاریخی در ممفیس [۲] واقع در مصر سفلا بود شکل گرفت ودارای نظام دیوانی، قضایی، سپاه و نظام تولید و اقتصاد شد و به همین دلیل و براساس همین مستندات تاریخی، برتری تاریخی یا به سخن دیگر اولویت به مصر سفلا تعلق گرفت. کرونیست ها آغاز امپراطوری باستانی مصر را با آغاز زمام داری این سلسله می دانند. همزمان با تأسیس این سلسله، سلسله یا حکومتی معارض و مخالف آن نبوده است و یا حداقل در منابع تاریخی از آن نام برده نشده است.
نخستین پادشاه این سلسله زوزر [۳] نام داشت که بنای کهن ترین اهرام پله دار [۴] یعنی هرم ساکارا [۵] را به وی نسبت داده اند و پس از آن سلسلۀ چهارم [۶] زمام دارشد. مهم ترین فراعنۀ این سلسله خئوپس(کئوپس) [۷]، خفرن(سنفرو، خفو، خفرو) [۸] و میکرینوس [۹] بنیانگذاران یا به سخن دیگر طراحان و سفارش دهندگان اهرام با عظمت جیزه [۱۰] در نزدیکی ممفیس می باشد.
مصریان به این ترتیب با روی کار آمدن سلسۀ چهارم به استخراج معادن مس، برخی ازسنگ ها از جمله فیروزه پرداختند. این روند دردورۀ زمام داری سلسلۀ پنجم [۱۱] با اندکی تحول و گسترش دنبال شد و مصریان که از آن زمان نیز ثروتمند بودند، ثروتمندتر شدند؛ تاریخ مصر نشان می دهدکه عظمت اهرام ثلاثۀ مصر می رساند که فراعنه و مردم دارای چه زندگی مرفه و پیشرفته ای بوده اند. مصریان لباس های گران قیمت می پوشیدند و دارای خانه های زیبا و محکم بودند. معابد و تأسیسات عمومی پیشرفته و از غنای مالی و اندوخته ها برخوردار بودند و در سایۀ این رفاه و امکانات فوق العاده، امنیت و آسایش نیز به طورکامل در سرتاسر مصر حاکم بود.
با طلوع سلسلۀ ششم [۱۲] مصرکشتیرانی در دریای سرخ و رود نیل گسترش یافت و کشتی های مصریان به مسافات دور می رفته و پیوندهای تجاری و مبادلات کالا با سرزمین های دور و نزدیک داشته اند. درهمین مقطع زمانی کشتی های عظیم و غول پیکری به آب انداخته شده که مملو از سربازان بودندکه با هدف کسب غنائم به سرزمین های دیگر رفته و در سواحل دیگر لنگر می انداخته اند. این کشتی ها در طول و یا درمسیر رود پرآب نیل از آبشارها گذشته و پس از غارت اموال و دستبردهایی که درمسیر راهشان که دردریا و چه درخشکی انجام می دادند، با غنائم بسیار و اموال و کالاهای فراوان به جایگاه اولیه شان باز می گشتند. به این ترتیب باید گفت که این عمل را نباید صرفاً راهزنی یا سرقت دریایی دانست، بلکه بیشتر به معنای پیشرفت مصریان و گرایش آن ها به گسترش قلمرو امپراطوری سلسلۀ ششم بوده است. بدیهی است که این سیاست متوقف نشد، بلکه استمرار یافت. بدیهی است که قلمرو قدرت واختیارات پادشاه (فرعون) به طور مستمردرحال افزایش بوده است.
سلسله مراتب [۱۳] در دستگاه های دولتی، سازمان های دولتی، نیروهای نظامی و اولویت مقام ها در بین وزیران، پیشکاران، فرمانداران، قضات و دبیران بطور کامل و دقیق رعایت می شد، بدیهی است که در چنین شرایطی شمار عوامل اجرایی کشوری و نیروهای لشکری زیاد بود و در کنار آنها روحانیون که از قدرت و احترام فراوان بهره مند بودند و پایین تر از آنها انبوه عظیم مردم، یعنی پیشه وران، کشاورزان و دامپروران که جمعیتی انبوه، ولی تیره بخت و زیردست و فاقد هرگونه حقوق شهروندی و اجتماعی و سیاسی بودند، زندگی می کردند.
در واقع این گروه آخر بیشترین و سنگین ترین بار جامعه و دربار و دیوانیان را به دوش می کشید. زندگی مردم در مصر از هم اکنون حالت طبقاتی پیدا کرده بود و معاش اقشار متوسط و نیز تهی دست جامعه از راه شکار، صیدماهی، کشاورزی و گله داری تأمین می شد. جانوران گوناگون بیش از آنچه امروز در مصر وجود دارد در آن زندگی می کرده اند. اسب آبی، نوعی غزال معروف به آهوی مصری، گاو وحشی و… شکار حیوانات و صید ماهی به وسیلۀ نیز خمیده و کمانی شکلی که از چوب های سخت مقاوم و دیرشکن و در عین حال سنگین تهیه می شد، صورت می گرفت. مصریان برای شکار جانوران سلاح ها و ابزار مناسب شکار آنگونه جانوران به کار می برده اند. چنگک، تور، تیروکمان و پیکان از سلاح های مؤثر و ابزار مقام مصریان برای شکار بوده است. درزمینۀ دامپروری، پرورش اکثر چهارپایان چون خر، گاو، خوک، بز، گوسفند و… معمول بود. مصریان به عنوان پرورش دهندگان اسب شهرت ندارند. اسبان سومری که اسبان آشوری که بعدها به نام اسبان عربی در منابع معرفی شده اند، جزو اقلام صادرات سومر و دیگر کشورهای بین النهرین به مصر بوده است.
در زمینۀ کشت وزرع، کشت گندم، جو و پرورش درخت و انواع سبزی ها رواج داشت. مصریان هرگز تاکستان های خوب نداشته و در صدر انگور، کشمش و دیگر فرآورده های این محصول شهرتی در جهان نداشته اند. مصریان برای کشاورزی و به هنگام بذرافشانی، زمین موردنظر را با خیش های چوبی شخم می زدند و گندم و جو را با داس ها سنگی و مسی درو می کردند و خوراک بیشتر مردم غلات، حبوبات و انواع سبزیجات و ماهی بود. منابع تاریخی و به ویژه آثار کرونیست های سریانی و مورخان یونانی تأکید می کنند که مصریان کمتر نیاز به لباس های گرم و زمستانی داشته اند. در نتیجۀ گرمای فوق العادۀ هوا، مردم پوشاک سبک و ساده ای که از نخ تهیه شده بود برتن می کردند. به هنگام بروز گرمای طاقت فرسا معمولاً نیم تنه ای کوتاه به اصطلاح لنگ مانند که از پارچۀ نخی و به سخن دیگر کرباس سفید یا روشن بود به کمتر می بسته اند و کفش های روباز به پا می کرده اند. مردها سر خود را می تراشیدند. هرودت وقتی در جبهه های جنگ سربازان مصری را با سپاهیان هخامنشی مقایسه می کند، از قول ناظران گفته است که تشخیص سربازان مصری از پارسی آسان بود، سربازان مصری دارای موی کوتاه و یا سرتراشیده و عمدتاً تیره رنگ و پارسیان دارای موهای مجعد، بلند قامت و چالاک بوده اند.
زنان مصری فوق العاده زیبا بوده اند. استفاده از لوازم زینتی و حمل فلزات گران بها و زیبا ویژۀ ثروتمندان و طبقات مرفه و درباریان و دیوانیان و خانواده های صاحب منصبان لشکری و کشوری بوده است. حلقه، دستبند، گردن بند در میان مصریان رواج کامل داشته و برخی از مردان نیز از این گونه لوازم استفاده می کردند. کارگران، دهقانان و افراد فرودست جامعه به خاطر تنگدستی در کلبه های چوبی و حصیری یا گِلی که هیچ گونه وسیله و اسبابی برای آسایش نداشت و از هیچ نوع تجهیزاتی برخوردار نبود، زندگی می کرده اند. به این ترتیب نظام طبقاتی روزبروز ماهیت واقعی خود را بیشتر نمایان می ساخت. [۱۴] درباریان، اشراف، اغنیا و بزرگان لشکری و کشوری در خانه هایشان از تخت خواب، چهارپایه، صندوق و میزگرد استفاده می کرده اند.
پیشرفت در زمینه های هنری از جمله در قلمرو صنایع دستی در مصر باستان زیاد بوده است. مهم تر از همه صنعت پارچه بافی گزارش شده است. افزون بر این تهیۀ کفش، نجاری، زرگری و سنگ تراشی نیز رواج قابل توجهی داشته است. تولیدات کارگاهی به صورت گوناگون و تنوع فراوان نیز رواج و رونق قابل توجهی داشته است. مسافرت ها به وسیلۀ قایق، کشتی و چهارپایان و نیز تخت روان انجام می گرفته است. از میان همۀ هنرها تنها آثار قابل ملاحظه ای از معماری و بناهای مذهبی یا مقبره ها باقی است. از معابد مصریان آثار قابل توجهی باقی نمانده است. حال آنکه مقابر مصریان به میزان انبوه به صورت مقابر انفرادی گورهای دسته جمعی و اهرام به دست آمده است. مقابر خصوصی، فردی و اشرافی نیز در کشفیات باستان شناسی شناسایی شده اند، این گونه مقابر به شکل سکوی برجسته ای است که زیر آن اطاقی تعبیه شده و تابوت چوبی یا سنگی حاوی جسد را در آن قرار می داده اند. مصریان از به کار بردن تابوت های فلزی کاملاً پرهیز می کرده اند.
اهرام مصریان و یا به اصطلاح مقابر هرمی از توده های عظیمی از سنگ های تراش که دارای اشکال هندسی بوده اند، بدون ملاط ساخته می شده و تعداد آنها که به دست آمده از هشتاد مقبره بیشتر نیست. گقتنی است که در معماری میسن [۱۵] نیز سنگ های عظیم را به وزن و حجم زیاد بدون ملاط بر روی هم گذاشته و ساختمان های عظیم را به این ترتیب می ساخته اند. مقابر هرمی که هم اکنون از آن نام بردیم جملگی در مصر سفلا و در ناحیۀ ممفیس به دست آمده است. زیرا ممفیس مرکز قدرت مصر سفلا و محل زندگی اشراف و اغنیا بوده است.
نمونۀ بارزی از این مقابر هرمی، هرم خئوپس است که بلندترین هرم و ۱۳۸ متر ارتفاع دارد واین گمان که ساختن این بنا نتیجۀ زحمات طاقت فرسا و کار سنگین و تلاش فراوان کارگران، بردگان و اسیران جنگی برای ساختن این بناها که آرامگاه ابدی فراعنۀ مصر بوده و با گذشت هزاره ها و قرن ها همچنان استوار مانده است، انسان را دچار حیرت و شگقتی می کند. گفتنی است که تحلیل گران کماکان براین باورند که این اهرام زیرنظر مستقیم سه فرعون نامبرده (خئوپس، خفرن و میکرینوس [۱۶]) با طراحی و اجرای معماران و محاسبان برجسته به وسیلۀ همین کارگران، بردگان، اسیران که اکثر دارای تخصص بوده و هنرمندانی نیز در میان آنها بوده اند، ساخته و پرداخته شده است.
از رموز و چگونگی پی ریزی این بناهای مقاوم و ضد زلزله و سایر حوادث هیچ کس تاکنون مطلع نشده است. دربارۀ حجاری و پیکر تراشی نیز از روی تندیس های زیبا و عظیمی که از خفرن و پپی [۱۷] و همچنین مجسمه معروف دبیر نشسته [۱۸] در دست است، می توان به پیشرفته بودن و درجۀ کمال این هنر پی برد. اساس و منشأ خط مصریان، آنگونه که از نمونه های کهن کتابت و نشانه گذاری های مصریان برمی آید، ابتدا علائم و نشانه هایی برای بیان فکر و معنایی [۱۹] مخصوص بوده و از این علائم برای نشان دادن صداها و کلمات استفاده می شده است.
خط مصریان نیز مرحله ای به نام تصویر نگاری [۲۰] را پشت سر گذاشته است، بدین معنی که مصریان آنچه را که می خواستند بگویند، نخست ترسیم می کردند. این مرحله به مرحلۀ پیکتوگرافی یا خط ترسیمی معروف است، که سومریان نیز همین مرحله را و فنیقی ها نیز همانند آن را سپری کرده اند. برای ترسیم اشیاء و عناصر و کرات سماوی و هرچیز دیگر، تصویر در آغاز معرف بیان و خواست مصریان بود، مثلاً برای گفتن و نمایاندن خورشید، ماهی، ماه، درخت، گاو، آب، آتش و… نخست به کشیدن تصویر آن اقدام می کردند که نشانه و نماد ثابتی در سرتاسر مصر بود. به تدریج خط هیروگلیف [۲۱] یا خط مقدس [۲۲] به وسیلۀ مصریان مورد استفاده قرار گرفت، هیروگلیف های مصریان که نمونه هایی از آن بر روی پاپیروس [۲۳] های مصر باستان به دست آمده و در موزه ها نگهداری می شود، در آن علامت و رمز جای گزین تصویرنگاری یا نقاشی و ترسیم اشیاء، ابزار و… می شد.
این مقدمۀ پی بردن به الفبای مصریان بود؛ با این علائم و رموز دیگر تنها خورشید ترسیم نمی شد، بلکه کاتب می توانست روز را بنویسد و برخی علائم چند معنی داشتند، مثلاً علامتی به شکل تبرهم به معنای پروردگار بوده است. این بدان جهت است که خدایان دارای اقتدار و نیروی فراتر از آدمیان بوده اند و به این دلیل تبر نشانۀ آن نیرومندی و قدرت به شمار می آورده است. کمتر مردمانی به اندازۀ مصریان در راه رسیدن به خطی کامل رنج برده اند. خطی که مصریان به مراحل نهایی آن است یافتند، تنها به وسیلۀ کاهنان معابد که صلاحیت و نیاز آن را داشته اند، به کار برده می شد. دبیران مصری از کاهنان معابد شیوۀ نگارش و کاربرد خط را فرا گرفتند.
گفتنی است که در بابل قدیم نیز وضع به همین صورت بود و نظر به این که جامعه به وجود و فعال شدن طبقه ای به نام دبیران نیازمند بود، گروهی که استعداد و شایستگی فراگیری خط و رموز دبیری را داشتند، به وسیلۀ کاهنان معابد بابلی تعلیم داده شده و طبقۀ دبیران را به وجود آوردند. مصریان بنابر عادتی که داشتند نه تنها از علوم و فنون و هنرهای پر رمز و راز آنان کسی آگاه نمی شد و یا به سخن دیگر به کسی یاد نمی دادند، بلکه حتی خط مصریان قدیم نیز در خارج از مصر شناخته نشد و انتشار نیافت، ولی به خاطر زیبایی علائم آن در تزیین بناها به کار می رفت و با نهایت دقت و ظرافت علائم بی شمار آن را برسنگ ها حکاکی و نقاشی می کردند. خط هیروگلیف پس از آنکه مصریان آن را به کمال رساندند، به همراه آزادی شان از دست مصریان رفت یعنی خط و آزادی را باهم از دست دادند.
نخستین کسی که توانست خط هیروگلیف مصریان را به یونانی برگردانده و آن را بخواند، شامپولیون [۲۴] بود که با زحمات زیاد توانست نوشته های لوحۀ معروف یه لوحۀ رشید را که به خط هیروگلیف و یونانی بود بخواند؛ بدیهی است که به کمک خط و ترجمۀ یونانی آن توانست با هیروگلیف آشنا شود و به رموز آن، پی ببرد. شامپولیون در سال ۱۸۳۱ میلادی پرده از این راز کهن برداشت. دومین خطی در که مصر باستان متداول و در مقایسه با خط هیروگلیف یا خط مقدس مصریان به مراتب آسان تربوده است، خط عامه یا خط دموتیک [۲۵] بوده است. در خط دموتیک هر صوت [۲۶] به صورت نشان یا علامت ویژهای مشخص و نمایش داده می شد. به روایتی این خط از محدودۀ طبقۀ دبیران نیز فراتر رفت ودر مدارس و مراکز علمی – فرهنگی مردم آن را فرا گرفتند. به خاطر محدود بودن علائم آن، نوشتن متون علمی چون فلسفه، طبیعیات و متافیزیک و… با این خط ممکن و میسر نبود.
مصریان درزمینۀ اعداد، محاسبات و ریاضیات نیز از همان آغاز پیشرفته تر از بسیاری مردمان دیگر روی کرۀ زمین بوده اند. مردم مصر به جز علامت صفر، از یک تا ده و از ده تا صد، از صد تا هزار و از هزار تا ده هزار را می شناخته و محاسبه نیز می کرده اند. تقویم نجومی مصریان که یونانیان نیز از آن شگفت زده شده اند بدین ترتیب بوده است که از طلوع تا غروب آفتاب را یک مقطع زمانی و از یک طلوع تا طلوع دیگر را به چند بخش و به روایتی از همان آغاز به بیست و چهار بخش تقسیم کرده اند. یک شبانه روز را در عدد سی ضرب کرده و یک ماه و دوازده برابر آن را یکسال می دانسته اند.
در دورۀ امپراطوری قدیم تغییر قابل ملاحظه ای دردیانت مصریان به وجود آمده است. صفت انحصاری فناناپذیر و جاودانه زیستن که ویژۀ فراعنۀ بود، به خانواده های سلطنتی، بزرگان و نجبا نیز رسید، منتها بقای روح و جاودانگی آن پس از مرگ در صورتی تحقق می یافت و عملی می شد که شخص (صاحب روح) در دورۀ زندگی دنیوی اش جانب عدالت و انصاف را رعایت کرده باشد. خدای دیگری نیز در این ایام در جمع خدایان بی شمار مصریان باستان راه یافت و به جمع آنان پیوست. این رب النوع با عظمت «رع» [۲۷] نام داشت. این رب النوع تجسم خورشید بود و ستایش آن رواج و رونق فوق العاده یافت و با بیشتر خدایان کهن و سنتی مصریان همطراز و برابر شناخته شد.
با روی کار آمدن سلسله های هفتم و هشتم، قدرت فراعنه رو به کاهش نهاد و از مقام و منزلت آنان بیش از گذشت کاسته گردید. فرمانداران ایالات همه به دنبال کسب خود مختاری و استقلال بودند و سرانجام قدرت را از دست زمام داران ممفیس گرفتند. منشأ پادشاهان سلسله های نهم و دهم در تاریخ مصر باستان از هراکلئوپولیس [۲۸] بود. این تحول عظیم شرایطی به وجود آورد که دیوانیان و روحانیان را به یک تجدیدنظر کلی در قلمرو قوانین، معابد، نظام اداری، امور دیوانی و به ویژه اقتصاد و فرهنگ و اوضاع اجتماعی، واداشت.
[۱] Dritte Dynastie
[۲] Memphis
[۳] Zozer
[۴] جمع Sakara – Pyramiden
[۵] مفرد Sakara – Pyramiden
[۶] vierte Dynastie
[۷] Kheops
[۸] Khafren (Snefro – Khafo , Khafro)
[۹] Mikrinua
[۱۰] (جمع Gize – Pyramiden (
[۱۱] Funfte Dynastie
[۱۲] Sechste Dynastie
[۱۳] Hierarchie
[۱۴] دولندلن، ش. تاریخ جهانی، جلد اول، ترجمۀ دکتر احمد بهمنش، ۱۳۴۷ تهران، ص ۲۱ و ۲۲
[۱۵] Mycene – Architektur
[Mikrinos [16
[۱۷] Pepi
[۱۸] Der sitzende schreiber
[۱۹] Ideogramm
[۲۰] Piktogeraphie – Pictography
[۲۱]جمع Hieroglyphen
[۲۲] Die Heilige Schrift
[۲۳] Papyrus
[۲۴] Champolion
[۲۵] Demotik
[۲۶] Phone گفتنی است که مصریان مبتکر صوت ترسیمی یا فوتیک Phonetik بوده و آن را به سرزمین های دیگر از جمله به یونان جهت تنظیم قوافی در سرودن اشعار و آهنگین کردن آن، انتقال دادند. به روایتی فنقی ها این کار مهم را برای یونانیان انجام داده اند، زیرا یونانیان تا عصر هومر در قرن نهم قبل از میلاد مسیح از سرودن اشعار قافیه دار عاجز وناتوان بوده اند.
[۲۷] مأمور پرتوافشانی خورشید در طول روز Ra
[۲۸] Herakleopolis
تاریخ مصر باستان / اردشیر خدادادیان / تهران، سخن، ۱۳۸۸
در باستان مصر سرزمینی آباد بوده است.ولی در عصر حاضر به خاطر زیاده خواهی استکبار غرب و به خاطر سکوت بی معنای مسلمانان به انزوا کشیده شده است.