ایران واقعی دارای یک تمدن کهن هفت هزار ساله بسیار پیشرفته و انباشته از آثار کهن هنری و صنعتی است؛ ولی در اسناد تاریخی موجود، تمدن ایرانی از دوهزار و پانصد سال پیش و از ظهور کورش و سلسله هخامنشی آغاز و تعریف میشود و در خلال آن مدعی میشوند که ظهور هخامنشیان با اهدای آزادی، نیکاندیشی و حقوق بشر برای ایرانیان و حتی جهانیان، برابر است و بهطور غیرمستقیم القاء میکنند که ایرانیان و مردم شرق میانه پیش از ظهور کورش، وحشی، نادان، متجاوز و از این قبیل بودهاند. درحالیکه یافتههای موجود باستانشناسی در موزههای جهان، خلاف این را ثابت میکند. کشف پاسخ این پرسش میتواند یکی از بزرگترین محرکهای بازبینی بنیان تاریخی ایران شود….
در ایران کهن پیش از هخامنشیان، حضور دهها ملت و تمدن پیشرفته را شاهدیم که دولتهای این واحدهای ملی – چنانکه یافتهها نشان میدهد – پیرو شکوه و جلال افراطی نبوده و همچون امپراتوری هخامنشی، ساختار مرکزیت نظامی نداشتهاند، تاریخ از ستیزههای دراز مدت و سراسری بین آنها نشانی نمیآورد و بیشتر منازعات باستانی در ایران کهن در محدوده برخورد تمدنهای حاشیه غربی ایران با تمدنهای آشور، سومر و بابل و بینالنهرین فرض میشود. بدینترتیب در آغاز هزاره نخست پیش از میلاد، ترکیب قومی وملی مردم ایران – که هنوز برقرار است – ۲۵۰۰ سال پس از استقرارهای نخستین و دستکم ۵۰۰ سال پیش از ظهور هخامنشیان کامل میشود که از دیرهنگام، ترکیب صلح و همزیستی بوده است. که به احتمال بسیار در صورت ادامه رشد تاریخی و منظم خود ترکیب قدرتمندی از اتحاد ملتهای همجوار، در محدوده جغرافیایی معینی پدید میآوردند که رشد طبیعی و بیتنش آنها، تمدن مستقلی را بنیان میگذارد؛ و براساس روند دوهزار ساله پیش از هخامنشیان، منطبق با امکانات طبیعی ملی و قومی و احکام جغرافیایی متحول میشد و اگر این مدنیت و در مجموع مدنیت بینالنهرین باستان – که فرهنگ و تمدن جهان به آن مدیون است – بهدست هخامنشیان برچیده نمیشد، این تمدن که ۵۰۰۰ سال پیش، قوانین اجتماعی را مدون کرده بود، بیشک در رشد بعدی خود، فلسفه، حکمت و علوم را نیز پایهریزی، میکرد و خرد بشری به مبنای غرب منتقل نمیشد.
بهسادگی ولی با استحکام میتوان اثبات کرد که درپی ظهور و تسلط سلسله غیر ایرانی مغول ها بر ایران کهن دهها تمدن و تجمع در ایران و شرق میانه نسلکشی کامل شدهاند و رشد ملی در این سرزمین و منطقه متوقف شده است. کنکاشی مختصر در تاریخ ۱۲۰۰ ساله ایران بعد از حمله اعراب گواهی میدهد که در سراسر آن دوران، هیچ اثری از حضور اندیشه و عمل ملی در حوزههای اقتصاد، ———- و فرهنگ دیده نمیشود. مردم ایران کهن، این دوران دراز را در اختفای عمومی بهسر بردهاند و چنین است که ایرانیان تا سده دوم پس از حمله اعراب از معرفی حتی یک چهره جهانی در تمامی ردههای حکمت باستان عاجز میمانند و اسناد فرهنگی جهان حتی یک برگ مکتوب را، که از سوی ایرانیان به فرهنگ بشری افزوده باشد، نمیشناسد.
آشکار است که ایرانیان پس از حضور مغول ها تا قرنهای نخستین هجری به سبب گستردگی و عمق ضربه سهمگین وارد آمده و فقدان فضای مناسب برای ارائه اندیشه، به عرصه تألیف، حکمت و خرد بومی و ملی وارد نشدهاند. در هیچ زمانی از این دوران طولانی، نشانی از همکاری اقوام کهن ایران با حکومت مرکزی دیده نمیشود و متجاوزان غیر ایرانی تا ظهور اسلام، جز تضعیف و تخریب تواناییهای اقوام دیرین ایران کهن، نقشی ایفا نکردهاند. بیگانگی در بین ملل مغلوب ایران کهن و امپراتوریهای مسلط تا بدان حد بوده است که اقوام ایرانی در تمام این دوران طولانی حتی به تقابل و تدافع ملی در برابر مهاجمان برنخاستهاند و کار دفاع از سرزمین غصب شده برعهده حکومت مرکزی بوده است و این پدیدهای است که در تاریخ پس از اسلام تکرار نمیشود.
مغولان بهرغم اعمال بیشترین خشونت و خونریزی در سراسر مسیر خود، بارها با مقاومت ملی، مردمی و حتی فردی روبهرو بودهاند؛ درحالیکه اعراب با نیرو و تجربه ناچیز نظامی، بدون برخورد با مقاومت ملی از سراسر ایران گذشتهاند. تنها پس از اسلام و با فروپاشی نظام سلطههای بیگانه است که ملل پامال شده و مغلوب ایران کهن، بار دیگر جان میگیرند و در کمتر از سه سده در عرصههای گوناگون سیاست، ادب، اقتصاد و علوم، نامآورانی به فرهنگ جهان عرضه میکنند
درود بر هفت هزارسال تاریخ ایران زمین
سپاس برادر آریایی
Ba Salam. Manzoretoon az selseleye gheyre iraniye hakhamaneshi chie??!!
با سلام دوست عزیز.ممنون از نظرتون.وقتی نظرتون رو خوندم نگاهی به مطلب کردم و این قسمت رو که به اشتباه هخامنشی نوشته شده بود رو اصلاح کردم.در واقع مغول ها بودند.ممنون از شما.
آریاییان قومی بوده اند که حضورشان در ایران تنها ۲۷۰۰ سال است. و قوم فارس و دیگر اقوام نزدیک به فارس ها ربطی به این تمدن ها ندارند.