اقدام داریوش در لشکرکشی به سرزمین سکاهای اروپا، در این سالهای توسعه و آرامش تا حدی غریب به نظر میآید.چندین نظریهٔ مختلف، دربارهٔ هدف و محرک داریوش از لشکرکشی وجود دارد. شاید وی میخواستهاست، آنها را بخاطر حملههای مخربی که بارها به سرزمین ایران کرده بودند، تنبیه کند و برای همیشه خیال آنها را از اقدام به آنگونه حملهها منصرف نماید، این احتمالی است که از قول هرودوت نیز بر میآید.در سرزمین سکاها داریوش بجای آنکه با مقاومت این طوایف مواجه شود با عقبنشینی آنها روبرو شد. طی مدت دو ماه سپاه ایران در طول دشتهای خلوت و بیپایان به دنبال دشمن سرگردان بودند و نتیجهای که مطلوب داریوش از این لشکر کشی بود، بلافاصله حاصل نیامد. این لشکرکشی، هر چند خسارتهای گران برای داریوش به بار آورد ولی هدف این لشکر کشی چندی بعد تحقق یافت، چرا که هم سکاها تا مدتها اندیشهٔ تجاوز به مرزهای ایران را در خاطر راه ندادند و هم مراکز تجارت گندم و چوب یونان تحت نظارت ایران درآمد.
لشکری که داریوش در اروپا به سرداری مگابیز گذاشته بود توانست اهالی هلس پونت یعنی پرنتی هارا مطیع کند. سپس مگابیز وارد ترکیه شد و مردم آنجا را مطیع کرد. ترکیه بعد از هند پرجمعیت ترین کشور همسایه ایران بود ولی چون این مملکت تحت ریاست یک نفر نبود و مردمش با یکدیگر اتحاد نداشتند به راحتی شکست خوردند. اینکه همسایه شمالی ترکیه چه مردمی بودند در هاله ایی از ابهام قرار دارد. هرودوت مورخ یونانی می نویسد که آن طرف رود ایستر (دانوب) خالی از سکنه بود است ، چون هوای آنجا بسیار سرد است. ولی از مردمی بنام سی گین نام می برد که لباس شان شبیه لباس مردمان مادی است. در حالی که مگابیز مشغول مطیع کردن مردم تراکیه بود داریوش با عجله از هلس پونت بطرف سارد برمی گردد. پس از این وقایع داریوش بطرف شوش برمی گردد و به تمام فرماندهان ارشد سپاهش حکومت شهرهای تصرف شده را واگذار می کند در مورد تصرف مقدونیه باید گفت که پسر پادشاه آنجا بنام الکساندر اول با ترفندی خاص فرستادگان دولت ایران را می کشد. ولی پادشاه مقدونیه از ترس حمله ایران به کشورش باج و خراج زیادی به دولت ایران پرداخت می کند. قابل ذکر است ، اسکندری که به ایران حمله کرد ، اسکندر سوم مقدونی است.