اگر متن استر در مورد زنان همبستر شاه بزرگ را با متون کلاسیک مقایسه کنیم، در مى یابیم که این متن در ایجاد ایده حرم در دربار شاه بزرگ، که آن را مانند حرمسراهاى سلاطین عثمانى، آکنده از خواجه سرا و همبستر توصیف یا بیشتر تصور مى کنند، تأثیر بسزا داشته است. بر مبناى چنین پیشفرض هایى بود که در نخستین کاوش ها این تصور پدید آمد که در تخت جمشید حرمسرایى کشف شده است. یعنى بناى مجزایى که فرض مى شد زنان در حجره هاى مجزاى آن زندگى مى کردند.
شک نیست که شهبانوان سلطنتى و شاه به طورکلى سراهاى خاص در اختیار داشتند. در شرح ماجراى قتل بردیا هرودوت از سراى مردان ( andre n ) سخن مى گوید ( کتاب ۳ بند۷۸ – ۷۷ ) ، که از سراهاى اختصاص یافته به زنان مجزاست ( کتاب ۳، بند ۶۸) . وجود سراهاى مجزا در داستانى که هرودوت درباره ورود دموکدس به دربار شرح داده است، به طور ضمنى وجود دارد: پزشک یونانى را خواجه اى به نزد زنان شاه مى برد ( کتاب ۳، بند ۱۳۰ : para tas heatou gynaikas ). به توضیح هرودوت درباره دوران کودکى پارسیان نیز باید توجه کرد:« کودک پیش از پنج سالگى در برابر پدر ظاهر نمى شود، بلکه در اندرون، نزد زنان اقامت می گزیند » ( para tesi gynaixi ؛ کتاب ۱ و بند ۱۳۶ ).
پلوتارک هنگام صحبت درباره۳۶۰ همبستر شاه این توضیح را ارائه مى دهد: بربرها در مورد امورى که به بى عفتى مربوط مى شود، به شدت حساس اند تا آن حدکه نه فقط اگرکسى به یکى از همبستران شاه نزدیک شود و یا او را لمس کند به مرگ محکوم مى شود، بلکه حتى اگر از ارابه هاى سرپوشیده اى که آنان را حمل مى کند جلو بزند و یا با آن تماس بیابد مرگ انتظارش را مى کشد (اردشیر، کتاب ۲۷، بند ۱).
این عبارات ما را به یاد مکر تمیستوکلس، که پلوتارک آن را روایت کرده است، مى اندازد. پلوتارک، پس از آنکه غیرت بربرها را ( که الیانوس نیز به آن اشاره کرده است ) مجدداً خاطرنشان مى کند، شرح مى دهد که این مرد آتنى براى فرار از بازرسى بر ارابه سرپوشیده ای نثسست؛ همراهان او هماره به بازرسان جواب مى دادند که داخل ارابه « دختری یونانى الاصل است که او را از ایونیا براى یکى از اصیل زادگان درگاه شاهى مى برند » و پلوتارک تصریح مى کند: بربرها نه فقط از زنان خود ( hai gemetai ) بلکه از زنانى که به سیم خریده اند نیز به شدت مراقبت مى کنند. آنان در خانه ( oikoc ) در انزواى کامل به سر مى برند، و هنگام سفر، آنان را در ارابه های چهار چرخه اى ( harmamaxai ) که دورشان را از هر سو روکش گرفته اند، جا به جا مى کنند. ( تمبستوکس، کتاب ۲۶، بند ۵).
پلوتارک که بسیار به مسئله پا کدامنى زنان علاقه مند، است در زندگى اردشیر به آن مى پردازد و مى گوید که وى نخستین شاهى بود که به همسرش استاتیرا اجازه سفر در ارابه روباز را داد (اردشیر، کتاب ۵، بند ۶ ؛ ر. ک. اخلاق، f 173). همین پلوتارک است که تصریح کرده است که زنان عقدی شاه، وقتى در ضیافتى شرکت مى کردند، هنگام میگسارى (symposion) که وقت ورود همبستران و رامشگران بود، تالار را ترک مى گفتند (اخلاق، ۱۴۰b).
تفسیرهایى که اطلاعات نویسندگان کلاسیک را مى آراید هر چه باشد (ر.ک. هرودوت، کتاب ۵، بند ۱۸) دلیلى براى رد خود اطلاعات وجود ندارد. اما در عین حال بایسته است اصلاحات مهمى در آنها اعمال کنیم. تمام زنان کاخ را نباید در یک گروه نامتمایز درآمیخت. ما چیز زیادی درباره زندگى همبستران شاه نمى دانیم. نگارنده کتاب استر آنان را در خانه اى که آن را « خانه زنان » مى نامد، به صحنه آورده است؛ دو خانه این نوعى وجود دارد، یکى از آن ها تحت نظر هیجاز خواجه است. در این خانه دختران جوان را براى همبسترى با شاه آماده مى کنند. دیگرى که « خانه دوم زنان » نامیده مى شود، تحت نظر شعشغاز « مستحفظ متعه ها » است. زنان پس از آنکه شبى را در کنار شاه مى گذرانند، به آن باز مى گردند ( باب دوم، آیه ۲ – ۱۷ ). این اصطلاحى است که پلوتارک نیز آن را در مورد همبستران خشثرپاون ساردیس به کار مى برد ( تمیستوکلس ، کتاب ۳۱، بند ۲ ). الیانوس در مقایسه شاه بزرگ با یک نوع ماهى دریایى به چنین وضعى اشاره مى کند: زنان او در اتاق هاى مجزا زندگى مى کنند ( طبیعت جانوران، کتاب ا، بند۱۴).
این تصویرى است که از قطعه هاى متعدد نویسندگان باستان بر مى آید. در این قطعه ها از زنانه شدن خلق و خوى شهریاران شرقى، نظیر نینواس سخن رفته است « که فقط زنان و خواجه سرایانش او را مى دیدند » یا حتى سارداناپالوس که با همبستران خود زندگى مى کرد، مانند زنان لباس مى پوشید و همراه آنان پشمریسى مى کرد (athenee XII,528e-f ).
واژه gynaik – nitis واژه اى است که معمولاً مفهوم حرم از آن استنباط مى شود. در ا ین مورد همانندی های خاورمیانه ای متضاد است. باید توجه داشته باشیم که در مصر دوران فراعنه واژه هایى که معمولاً حرم ترجمه مى شد، در واقع به معناى چیز دیگرى بود: یکى از آنها، به ویژه به گروه هاى خنیاگران برمى گشت که زن و مرد، هر دو را، دربرمى گرفت. اما به نظر مى رسد که در مجموعه اسناد مارى، واژه اى وجود دارد که مفهوم « منزوى » ( سکرتوم ) را مى رساند و مى تواند به معناى زنان منزوى در فضایى خاص ( توبغوم: « اندرونى » ) باشد. پس مى توان پذیرفت که بعضى از عناصرى که درکتاب استر آمده است، اعتبار دارد. همبستران شاه در سراهاى اختصاصى به سر مى بردند و اگر بخواهیم سخن هراکلیدس را تمام و کمال بپذیریم، باید بگوییم که سراهاى آنان را حیاط سیبداران از سراهاى شاه مجزا مى گرد ( athenee XIII,514b ).
اما شهبانوان و شاهدخت ها بدون تردید در سراهاى خود محبوس نبودند. الواح تخت جمشید گواه نقل مکان مکرر آنان است. آنان براى سفر جیره هایى دریافت مى کنند که با جیره مردانى ( شوهر، پدر ) که گاهگاه با آنان سفر مى کنند، تفاوتى ندارد. این زنان، ولو به دلیل فعالیت برای اداره امورخانه، که شامل زمین و خدمتکاران است، استقلال بیشترى دارند. در میان آنان، باز باید از آموتیس خواهر خشیارشا و زن بغه بوخشه نام ببریم که به نوشته دینون « زیبانترین زن آسیا و نیز بى پرواترینشان بود » ( athenee XIII,609a ). کتسیاس نیز ماجراجویی های خارج از چارچوب زناشویى وى را که موجب شکایت همسرش نزد خشیارشا شده بود، شرح داده است: پس از مرگ بغه بوخشه وى نیز مانند مادرش آمستریس طالب همنشینى با مردان شد و با آپولونیدس پزشک رابطه برقرار کرد. اگر قضاوت نویسندگان یونانى را درباره آنان به کنار بگذاریم، این مثال ها حداقل ثابت مى کنند که شهبانوان و شاهدخت هاى ایرانى مانند راهبه هایى زندگى نمى کردند که در حجره محبوس باشند.
به طور کلى زنان اشراف زاده بایست آمرزش و پرورش خاصى مى دیدند. کوئینتوس کورسیوس روفوس در کوکبه داریوش سوم از وجود زنان « مسئول تعلیم کودکان خاندان سلطنت » ( کتاب۳ ، فصل ۳، بند۲۳ )، بالاخص دختران جوان ( کتاب سوم، فصل ۱۳، بند ۱۲ ) سخن گفته است. از آن گذشته، کتسیاس نام رکسان، خواهر تریتوخمس، داماد اردشیر دوم را ذکر مى کند؛ و در مورد او مى گوید که « بسیار زیبا و درکمانکشى و زوبین افکنى در زمره ماهرترین کسان بود» این اشاره منحصر به فرد و بسیار جالب است و متضمن آن است که دختران نیز مانند پسران از تعلیم و تربیت جسمانى برخوردار مى شدند و طى آن در هنرهاى رزمى سنتى آموزش مى دیدند. باید توجه داشته باشیم که در موکب داریوش سوم، شهبانوان و شاهدختها در معیت « زنان سوار بر اسب » اند ( کوئینتوس کورسیوس، کتاب ۳، فصل ا، بند ۲۲) و به نوشته همین شخص ( کتاب ۵، فصل ۳، بند ۱۹): « زنان پارسى پشمریسى دستى را بدترین اهانت تلقى مى کنند». اگر به این سخنان این را نیز بیفزاییم که زن جنگجو جزوى از داستان هاى فولکلوریک ایرانى است، وسوسه مى شویم که نتیجه گیرى کنیم که دختران جوان اشراف زاده هرچند در کاخ سلطنتى یا در خانه همسر خود سراهاى خاصى دراختیار داشتند، اما به هیچ وجه مهیاى زندگى در انزوا نبودند، حتى اگر اصطلاح حرمسرا را به سبب راحتى کار بتوان حفظ کرد، باز باید دانست که فقط در مورد همبستران سلطنتى مصداق دارد.
این نتیجه گیری ها لااقل بعضاً در بازنمایی های تصویری شاهد مثالى مى یابد. به دلایلى که قبلاً در مورد آن ها تأکید ورزیده ایم، از غیبت بازنمایی هاى زنانه در هنر درباری نباید تعجبى به خود راه دهیم. این بازنمایی ها را بر چیزهاى دیگر مى توان یافت. چندین مهر از تخت جمشید به دست آمده است که آن ها را متعلق به شهبانو ایردبمه دانسته اند. بازنمایی هایى که بر آن دیده مى شود آن ها را از باز نمایی هاى موجود بر مهرهاى متعلق به مردان متمایز نمى کند. در یکى از آنها صحنه شکار بازنمایى شده است ( مهرهاى PFS 51 ). این صحنه بر مبناى مدلى ساخته و پرداخته شده است که ما را به یاد مهرکورش انشان مى اندازد ( PFS 93 ) . بر روى مهر دیگرى ( که مأموران وابسته به ایردبمه آن را به کار برده اند ) صحنه بارعامى یافت مى شود که در آن فقط زنان وجود ندارند. البته این صحنه آشکارا از مراسم رسمى دربار هخامنشى نسخه بردارى شده است: این صحنه یادآور اجبار به تعظیم در دربار، احتمالاً حتى در داخل گروه شهبانوان و همبستران است ( ر.ک. athenee XIII,556b ). به مهرى متعلق به ایرتشدونه، بن مایه شناخته شده پهلوان سلطنتى یافت مى شود. کاربرد مهر و مضامین تصویر شناختى آن یک بار دیگر گواه مقام و موقعیت شهبانوان و شاهدخت هاى سلطنتى در دربار هخامنشى است. لازم است اهمیت یکى از این صحنه ها را یادآور شویم. این صحنه بر فرشى که از پازیریک به دست آمده ( و آشکارا از هنر هخامنشى ملهم است ) نقش شده است و دو زن را نشان مى دهد که در برابر مجمرى پایه دار دعا مى خوانند .
منبع: امپراطوری هخامنشیان اثر پی یر بریان