چهارشنبه , آذر ۲۸ ۱۴۰۳

چرا ایران، ایران ماند؟

ایراناین سؤالی است که بسیاری از آشنایان به تاریخ ایران، چه داخلی و چه خارجی، مطرح کرده اند. پس از آن که اعراب سرزمینهایی را گشودند، چرا فقط ایرانی، ایرانی باقی ماند و سایرین در دنیای عرب مستحیل شدند و فرهنگ عربی به خود گرفتند؟ جوابش مفصل است، ولی برای فهم موضوع خوب است خیلی کوتاه به آن پرداخته شود. واقعیت آن است که ایرانیان با آوردن اسلام، تغیری بنیادی در بعضی از شؤن پدید نیاوردند. اعتقاد به پروردگار یکتا بر جای خود ماند، و ابلیس به جای اهریمن نشست. آتشکده تبدیل به مسجد گردید. نمازها و نیازها تنها تغییر شیوه دادند، و حتی در جاهایی نماز به زبان فارسی خوانده شد. نامهای قدیمی جابجا حفظ گردید و رسمهای کهن چون نوروز، سده و مهرگان و غیره بر جای ماندند. سبک معماری بناهای ساسانی متروک نشد، و موسیقی باربدی و نکیسایی نیز نشانه هایی از خود بر جای نهاد، یاد ایران باستانی از حافظه ها نرفت.شاعران شعوبی افتخارهای گذشته را به سرودن آوردند. خلاصه «ایرانیت» در عمق روح ایرانی لانه خود را نگاه داشت و ماندن آن را مغایر با دین جدید ندید.پس از مدتی کوتاه زبان فارسی دری سر برآورد، اندکی بعد شاهنامه نیز که سند اصالت ایرانی و تضمین ادامه حیات او بود سروده شد. ایران گذشته با ایران بعد ازاسلام پیوند خورد. اینها همه گفته شده و تکرارش در حد یادآوری است، ولی بد نیست بدانیم چرا؟ایرانی برای حفظ حیات ملی خود، دنبال یک نیروی جانشین می گشت، و فرهنگ را جانشین سیادت سیاسی کرد. قضیه به نوع دیگری حل شد.اما مصر، به رغم سه هزار سال تاریخ پیشینش، با آمدن اسلام، هیچ اثری از تمدن دوران فرعونی بر جای نگذارد. همه آن دوران سه هزار ساله به صورت یک صندوق فسرده سربسته درآمد. اگر درقرن نوزدهم ناپلـئون به سراغش نرفته بود، چه بسا که به زودی ها آن دوره را به حساب خود نمی آورد.تفاوت را باید در تفاوت میان دو تمدن مصر و ایران و روحیه مصری و ایرانی جست.نوع تمدن مصر فرعونی به گونه ای نبود که بتواند با تغییر دین پایدار بماند. نخست آنکه فاصله میان دین فرعون و اسلام زیاد بود. دیگر آنکه کل شخصیت مصر بر مذهب متکی بود، نه ملیت. وقتی قرار شد که آن یک برود، دیگر جایی برای پافشاری این یک باقی نمی ماند. ارباب انواع پرستی مصریان به هیچ وجه نمی توانست راه میانه و سازشی با اسلام پیدا کند.پرستش انواع حیوانات چون سگ و شغال و عقاب و کرکس و جعل و گاو… و ایزدانی به نامهای روت و هاثور (گاو ماده) و توت (ایزد نگارش) و آمولیس خدای مومیایی، وره (خورشید)، و اوزیریس… که هر یک نماینده عنصری بودند، دنیای اعتقادی آنان را به صورت یک باغ وحش درآورده بود.فرعون، یک بشر، نماینده آسمان بر زمین شناخته می شد، برخوردار از الویتی که قابل پرستش باشد. گذشته از این تمدن مصر، تمدن مردگی بود، نه زندگی. یعنی همه فکر و ذکر فرد بر گرد دنیای دیگر می گردید. هرچه مردم در این جهان می کردند، حتی آبادانی و سازندگی، به قصد دنیای دیگر می کردند. پایداری و راحت را در آنجا می جستند. همه چیز بر یک اندیشه تمرکز می یافت، و آن مرگ بود اهرام برافراشته می شدند تا فرعون را در آن بیارامند و برای او پس از مرگ همان زندگی این جهانی را تدارک ببینند. انواع خوردنی و وسایل زندگی در کنارش می گذاشتند تا در عالم دیگر او را به کار آید.بدین گونه است که می بینیم با آمدن اسلام هیچ اثری از تمدن پیشین در مصر باقی نماند و حتی نام کشور تغییر کرد و از نام پیشین که کمیت بود (به معنای سرزمین سیاه) به کلمه عربی مصر تبدیل گردید. نام مکان ها و انسان ها همگی به عربی درآمدند. تفاوت ماهیت تمدنی ایران و مصر را می توانیم در این چند مورد خلاصه کنیم:

 مصر: کشور دخمه های تاریک.                         ایران: کشور روشنایی، خورشید و آتش.

مصر: کشور ارباب انواع فنا پذیر.                       ایران: کشور خدای ناپیدای جاودانی.

مصر: همگان در خدمت مرگ.                          ایران: همه چیز نمودار زندگی، کوشش، کار برای پیروزی بر اهریمن.

مصر: انتظار شادی در دنیای دیگر.                     ایران: طلب شادی از زندگی این جهانی.(کتیبه داریوش).

مصر: اهرام.                                            ایران: کاخ تخت جمشید و شوش، نماینده اقتدار جهانی-کشوری و چند ملیتی.

مصر: مومیایی پیکر مرده برای حفظ در جهان دیگر.  ایران: محو آن به منظور نیالودن زمین و هوا و آب.

جاندار بودن تمدن ایران، موجب پایدار ماندنش شد، و جاندار نبودن تمدن مصر آن را متروک گذارد تا جریان زنده تری جای آن را بگیرد.

درباره ی کاوه آهنگر

یک دیدگاه

  1. سلام زمان  کوروش شاه به نام سرزمین ایران خوش امدی فوق العاده به اینده ایران همیشه وجود دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.